خلقت از هیچ

17:09 - 1398/04/20

تاکنون نه «استیون هاوکینگ» ثابت کرده است که جهان از عدم به وجود آمده و نه دیگران و نه کسی می‌تواند چنین چیزی را اثبات کند.

خلقت عالم

شبهه: یکی از مهم‌ترین شبهات منکرین خدا این است که ادعا می‌کنند امروزه علم فیزیک می‌تواند ثابت کند که ماده از هیچ به وجود آمده و نیازی به خالق ندارد.
پاسخ: این مساله صرفا یک ادعاست و هرگز به اثبات نرسیده و نخواهد رسید، زیرا هم مخالف براهین مسلم عقلی و فلسفی است و هم هیچ دلیل علمی بر آن وجود ندارد. تاکنون نه «استیون هاوکینگ» ثابت کرده است که جهان از عدم به وجود آمده و به وجود آورنده‌ای ندارد و نه دیگران و نه کسی می‌تواند چنین چیزی را اثبات کند. بلکه این‌ها همه‌ «نظریه» است و نظریه بر پایه «ظن و گمان» است. هر کسی می‌تواند نظریه بدهد. یکی می‌گوید جهان چنین خلق شده و دیگری می‌گوید چنان و شما هم می‌توانید نظریه بدهید. اما نظریه تا با دلایل عقلی و علمی به اثبات نرسد، هیچ ارزشی به جز نظریه بودن ندارد و پیروی از نظریه، پیروی از حدس و گمان‌های خود یا دیگران است که جز گمراهی نتیجه‌ای ندارد.

ما در این نوشتار به بررسی این دیدگاه از منظر محققان و فیزیک‌دانان غربی می‌پردازیم:
یکی از شخصیت‌های معاصر که به شدت از نظریه به وجود آمدن از هیچ دفاع می‌کند «لارنس كراوس» فیزیک‌دان کانادایی-آمریکایی است که در شاخه فیزیک نظری فعالیت می‌کند از معروف‌ترین کتاب‌های او «هستی (گیتی) از هیچ چیز» می‌باشد که توسط «دیوید آلبرت» - استاد فلسفه‌ی علم فیزیک در دانشگاه کلمبیا، مورد نقد قرار گرفت؛ آلبرت گفته است كه شما بايد به اين مسئله اساسی كه «چيزی» از «هيچ» به‌ وجود می‌آيد، پاسخ دهيد، چرا كه شما توضيح نداديد كه ميدان‌های كوانتومی در وهله اول از كجا ظاهر شده‌اند؟ يا چرا قوانين فيزيك در اين مسيری كه هستند، قرار دارند؟ برای مثال چرا ما مكانيك كوانتوم داريم؟ در واقع شما به پرسش مهم فلسفی «محرك اول» پاسخ نداده‌ايد.

«لارنس كراوس» در پاسخ به این سوال می‌گوید: «اين يك پرسش جالب است كه تا آن‌جا كه من می‌دانم ما قادر به حل آن نيستيم. اساساً آن‌ها می‌گويند، پاسخ به اين پرسش بنيادين كه چگونه آن [جهان هستی] پا به عرصه وجود گذاشته است، بسيار دشوار است». سپس در ادامه می‌گوید: «اگر پاسخ خداوند باشد، این پاسخ تنها يك شكست عقلانی است.... من می‌خواهم هوشی باورنكردنی را فرض كنم و در ضمن حتی اين سوال را نخواهم پرسيد كه چگونه اين هوش باورنكردنی به‌ وجود آمده‌ است. به‌ نظر من آن تنها تنبلی فكری است».

به نظر می‌رسد که پاسخ او، فرار کردن از پاسخ است، دقیقا سوال مهم همین جاست: چرا قوانین فیزیک وجود دارد، زمانی‌که هیچ چیزی وجود ندارد، قوانین فیزیک هم نیست، چه چیزی، چه هوش فوق‌العاده‌ای قوانین فیزیک را ایجاد کرده است؟ این‌گونه پاسخ دادن، فرار از بحث است، به نظر می‌رسد این‌جا تعصب و نفسانیت در کار است، چرا نمی‌توانند بگویند آن هوش خارق‌العاده خداوند متعال است؟

لارنس كراوس برای فرار از بحث می‌گوید: «برای يك فيزيك‌دان، نسخه اوليه «هيچ»، فضايی خالی است كه «هيچ‌چيز» در آن وجود ندارد. نه ذرّه‌ای و نه تابشی، و نه هيچ چيز ديگری نبايد در اين فضا وجود داشته باشد، بنابراين به‌ معنای واقعی كلمه، اين «هيچ» است كه در اين فضا وجود دارد. اما در واقع اين «هيچ» با توجه به [قوانین] مكانيك كوانتوم و نسبيّت، بسيار پيچيده است. اين «هيچ» نشان می‌دهد كه در يك فضای خالی، در زمانی بسيار كوتاه كه حتی ما قادر به اندازه‌گيری آن نيستيم، ذرّات مجازی در حال جوشش و تلاطم به داخل و خارج هستی هستند».[1]

اما این سخن تناقض‌گویی است، او ابتدا می‌گوید «هیچ» یعنی فضایی که در آن چیزی نیست، هیچ مطلق است؛ سپس می‌گوید ذرات مجازی در آن وجود دارند. این دو سخن با هم سازگاری ندارند، نمی‌توان پذیرفت، هیچ چیز نباشد، اما ذرات در آن فضا باشند، بالاخره یا چیزی هست یا نیست؛ خیلی واضح است، سوال ما نیز این است که آن ذرات مجازی آن هسته اولیه، هر چه هست، چگونه به وجود آمد، هستی او چگونه شکل گرفت؟

فیزیک‌دان دیگری به نام «میچیو کاکو» -فیزیکدان مشهور آمریکایی - ژاپنی؛ وی شاگرد ادوارد تلر، و از نظریّه‌پردازان بزرگ فیزیک کنونی جهان است. دکتر کاکو از بنیان‌گذاران نظریه ریسمان است. او کتاب‌های درسی در زمینه نظریه ریسمان و نظریه کوانتومی میدان دارد. فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد و دوره دکتری را در دانشگاه برکلی گذرانده است و هم‌اکنون هم استاد دانشگاه سیتی کالج نیویورک است- در این باره می‌گوید: «جواب این معمای قدیمی ممکن است این باشد که جهان از هیچ درست شده است؛ از آن‌جا که مقدار چرخش و بار خالص خلاء برابر صفر است، هر جهان کودکی که از هیچ بیرون می‌جهد نیز باید چرخش و بار الکتریکی خالصی برابر صفر داشته باشد. استثنای آشکاری برای این قانون وجود دارد: جهان بیشتر از ماده تشکیل شده است تا ضدماده. از آن‌جا که ما‌ده و ضدماده مخالف هم هستند(با بار الکتریکی مخالف) ممکن است تصور کنیم که انفجار بزرگ مقادیر برابری ماده و ضدماده ایجاد کرده باشد. مشکل این است که ماده و ضدماده در برخورد با هم، یکدیگر را از بین می‌برند و انفجاری از پرتوهای گاما ایجاد می‌کنند. بنابراین ما نمی‌بایست وجود داشته باشیم. در این صورت، جهان به جای این‌که از ماده معمولی پر شده باشد، باید مجموعه تصادفی از پرتوهای گاما باشد. اگر انفجار بزرگ کاملا متقارن بود( یا از هیچ برمی‌خواست) آن‌گاه ما باید انتظار شکل‌گیری مقادیر یکسانی ماده و ضدماده را داشته باشیم. پس چرا ما وجود داریم؟
پاسخی که به وسیله فیزیکدان روسی «آندره ساخاروف» ارائه شده این است که انفجار بزرگ اولیه، به هیچ وجه کاملا متقارن نبوده است. درست در لحظه پیدایش، مقدار کمی شکست تقارن بین ماده و ضدماده وجود داشته که باعث شده ماده بر ضدماده غلبه کند و در نتیجه جهان اطراف به وجود آید.(تقارنی که در انفجار بزرگ شکسته شده، تقارن «سی پی» نامیده می شود؛ تقارنی که بر اساس آن، بار و زوجیت ماده و ضدماده جابه‌جا می‌شود) اگر جهان از هیچ به وجود آمده باشد، آن‌وقت شاید بتوان گفت خلاء کاملا خالی نیست، بلکه مقدار بسیار کمی شکست تقارن وجود داشته که باعث غلبه ماده بر ضد ماده شده است. منشاء این شکست تقارن هنوز مشخص نیست».[2]

این پاسخ نیز فرار از بحث است، این مقدار کم شکست تقارن چرا و چگونه وجود داشته است که سبب غلبه ماده شده است؟ چه کسی آن را به وجود آورده، چگونه از نیستی به وجود آمده است؟ بنابراین هنوز دانشمندان فیزیک نتوانسته‌اند پاسخ سوال را بیابند که چگونه ماده از هیچ به وجود آمده است؟ و به اعتراف برخی از آنان این سوال پاسخی ندارد.
هم چنین برخی از فیزیک‌دانان می‌گویند: جهان ما احتمالا ۱۳/۸ میلیارد سال پیش بدون هیچ‌گونه کمک الهی پدیدار گشته است. این شاید مغایر با غرایز ما که اندیشه پدید آمدن از هیچ را رد می‌کند، باشد. ولی ما لزوما نباید پیرو غریزه‌هایی باشیم که برای کمک به زنده ماندنمان در دشت‌های بی درخت ۱۵۰۰۰۰ سال پیشِ آفریقا در ما نهاده شده بودند، نه برای شناخت کارکرد درونی کیهان. به گفتۀ دانشمندان به جای غریزه‌هایمان، این قوانین فیزیک است که باید به آن‌ها تکیه کنیم.[3]

در پاسخ می‌توان گفت این مساله اصلا غریزی نیست، بلکه عقلی و پایه‌ترین معرفت بشر است و حتی قوانین فیزیک نیز بر پایه آن بنا شده است، اولین قضیه و به اصطلاح منطقی آن «ام القضایا» در ذهن و عقل آدمی قضیه «امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین» است، اگر این مساله را انکار کنیم، هیچ علمی پا نمی‌گیرد، آیا عقل انسان می‌پذیرد چیزی مثلا هم آب باشد و هم آب نباشد؟ آیا می‌توان پذیرفت یک سیب، هم یک سیب باشد و هم سه سیب در یک زمان؟ آیا دیوار می‌توان در آن واحد هم سفید باشد و هم غیر سفید(مثلا سیاه)؟ آیا زمین می‌توان در شرایط مساوی و در یک مکان هم جاذبه داشته باشد و هم نداشته باشد؟ اگر چنین چیزهایی ممکن باشد، تمام علوم را باید کنار گذاشت حتی فیزیک را هم باید کنار گذاشت، چون تمام قوانین فیزیک هم پایه و اساسی نخواهند داشت، چون ممکن است نقیضشان درست باشد و فردا چیز دیگری شوند.

بر این اساس، یکی از معارفی که در درون انسان نهادینه شده است این است که می‌داند دو چیز نقیض در یک زمان و یک مکان با هم جمع نمی‌شوند، لذا امکان ندارد هستی و نیستی هم با هم جمع شوند، این از اصول مسلم عقلی است و کسی که این مساله را منکر شود، در عقل و فهم او باید شک کرد، مثلا بگوید این سیب هم هست و هم نیست؛ چنین چیزی را عقل آدمی نمی‌پذیرد، بر این اساس است که ما از فیزیک‌دانان می‌پرسیم زمانی‌که هیچ چیزی نیست، این نیستی چگونه به هستی تبدیل شد؟ هستی و نیستی با هم جمع نمی‌شوند، تا عامل خارجی و علتی نباشد، هرگز چیزی به وجود نمی‌آید.
___________________________________________________
پی‌نوشت
[1]. منبع: سایت خبری آفتاب
[2] و [3]. منبع: وب سایت علمی بیگ بنگ

شبهه: یکی از مهم‌ترین شبهات منکرین خدا این است که ادعا می‌کنند امروزه علم فیزیک می‌تواند ثابت کند که ماده از هیچ به وجود آمده و نیازی به خالق ندارد.

پاسخ: این مساله صرفا یک ادعاست و هرگز به اثبات نرسیده و نخواهد رسید، زیرا هم مخالف براهین مسلم عقلی و فلسفی است و هم هیچ دلیل علمی بر آن وجود ندارد. تاکنون نه «استیون هاوکینگ» ثابت کرده است که جهان از عدم به وجود آمده و به وجود آورنده‌ای ندارد و نه دیگران و نه کسی می‌تواند چنین چیزی را اثبات کند.

نظرات

تصویر Fe
نویسنده Fe در

سلام،خسته نباشید

واقعا مفید بود و عقلانی 

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 5 =
*****