-تا به حال هیچ کسی هنوز پاسخ قابل قبولی به این سوال نداده که چگونه از «هیچ» میتواند جهان به وجود آید؟!
شبهه: یکی از مهمترین شبهات منکرین خدا این است که ادعا میکنند امروزه علم فیزیک میتواند ثابت کند که ماده از هیچ به وجود آمده و نیازی به خالق ندارد.
پاسخ: این مساله صرفا یک ادعاست و هرگز به اثبات نرسیده و نخواهد رسید، زیرا هم مخالف براهین مسلم عقلی و فلسفی است و هم هیچ دلیل علمی بر آن وجود ندارد. تا کنون نه «استیون هاوکینگ» ثابت کرده است که جهان از عدم به وجود آمده و به وجود آورندهای ندارد و نه دیگران و نه کسی میتواند چنین چیزی را اثبات کند. بلکه اینها همه «نظریه» است و نظریه بر پایه «ظن و گمان» است. هر کسی میتواند نظریه بدهد. یکی میگوید جهان چنین خلق شده و دیگری میگوید چنان و شما هم میتوانید نظریه بدهید. اما نظریه تا با دلایل عقلی و علمی به اثبات نرسد، هیچ ارزشی به جز «نظریه» ندارد و پیروی از نظریه، پیروی از حدس و گمانهای خود یا دیگران است که جز گمراهی نتیجهای ندارد.
ما در این نوشتار به بررسی این دیدگاه از منظر محققان و فیزیکدانان غربی میپردازیم:
یکی از شخصیتهای معاصر که به شدت از نظریه به وجود آمدن از هیچ دفاع میکند «لارنس كراوس» است- او فیزیکدان کانادایی-آمریکایی است که در شاخه فیزیک نظری فعالیت میکند، او استاد فیزیک در مدرسه تحقیقات زمین و فضاست و در دانشگاه آریزونا در آمریکا و نیز مدیر پروژه است. او مؤلف چندین کتاب است که همگی جزء پرفروشترینها بودهاند، از معروفترین کتابهای او «هستی (گیتی) از هیچ چیز» است- کتاب او توسط «دیوید آلبرت» - او استاد فلسفهی علم فیزیک در دانشگاه کلمبیا میباشد- مورد نقد قرار گرفت؛ آلبرت گفته است كه شما بايد به اين مسئله اساسی كه «چيزی» از «هيچ» به وجود میآيد، پاسخ دهيد، چرا كه شما توضيح نداديد كه ميدانهای كوانتومی در وهله اول از كجا ظاهر شدهاند؟ يا چرا قوانين فيزيك در اين مسيری كه هستند، قرار دارند؟ برای مثال چرا ما مكانيك كوانتوم داريم؟ در واقع شما به پرسش مهم فلسفی «محرك اول» پاسخ ندادهايد.
«لارنس كراوس» در پاسخ به این سوال میگوید: «اين يك پرسش جالب است كه تا آنجا كه من میدانم ما قادر به حل آن نيستيم. اساساً آنها میگويند، پاسخ به اين پرسش بنيادين كه چگونه آن [جهان هستی] پا به عرصه وجود گذاشته است، بسيار دشوار است». سپس در ادامه میگوید: «اگر پاسخ خداوند باشد، این پاسخ تنها يك شكست عقلانی است.... من میخواهم هوشی باورنكردنی را فرض كنم و در ضمن حتی اين سوال را نخواهم پرسيد كه چگونه اين هوش باورنكردنی به وجود آمده است. به نظر من آن تنها تنبلی فكری است».
به نظر میرسد که پاسخ او، فرار کردن از پاسخ است، دقیقا سوال مهم همین جاست: چرا قوانین فیزیک وجود دارد، زمانیکه هیچ چیزی وجود ندارد، قوانین فیزیک هم نیست، چه چیزی، چه هوش فوقالعادهای قوانین فیزیک را ایجاد کرده است؟ اینگونه پاسخ دادن، فرار از بحث است، به نظر میرسد اینجا تعصب و نفسانیت در کار است، چرا نمیتوانند بگویند آن هوش خارقالعاده خداوند متعال است؟
لارنس كراوس برای فرار از بحث میگوید: «برای يك فيزيكدان، نسخه اوليه «هيچ»، فضايی خالی است كه «هيچچيز» در آن وجود ندارد. نه ذرّهای و نه تابشی، و نه هيچ چيز ديگری نبايد در اين فضا وجود داشته باشد، بنابراين به معنای واقعی كلمه، اين «هيچ» است كه در اين فضا وجود دارد. اما در واقع اين «هيچ» با توجه به [قوانین] مكانيك كوانتوم و نسبيّت، بسيار پيچيده است. اين «هيچ» نشان میدهد كه در يك فضای خالی، در زمانی بسيار كوتاه كه حتی ما قادر به اندازهگيری آن نيستيم، ذرّات مجازی در حال جوشش و تلاطم به داخل و خارج هستی هستند».[1]
اما این سخن تناقض گویی است، او ابتدا میگوید «هیچ» یعنی فضایی که در آن چیزی نیست، هیچ مطلق است؛ سپس میگوید ذرات مجازی در آن وجود دارند. این دو سخن با هم سازگاری ندارند، نمیتوان پذیرفت، هیچ چیز نباشد، اما ذرات در آن فضا باشند، بالاخره یا چیزی هست یا نیست؛ خیلی واضح است، سوال ما نیز این است که آن ذرات مجازی آن هسته اولیه، هر چه هست، چگونه به وجود آمد، هستی او چگونه شکل گرفت؟
در واقع آن دسته از فیزیکدانان معتقد به «هیچ» باید به این سوال پاسخ دهند و از آن فرار نکنند که چگونه ماده میتواند از هیچ به وجود بیاید، چگونه بر اثر یک انفجار مهیب قوانین فیزیک شکل گرفت؟ قانون یعنی نظم، این نظم هرگز با تصادف و شانس سازگاری ندارد، اگرهوش و تدبیری در کار نبوده، چگونه این قوانین به وجود آمده و میلیارها سال است تغییری نکردهاند؟
___________________________________________________
پینوشت
[1]. منبع: سایت خبری آفتاب
شبهه: یکی از مهمترین شبهات منکرین خدا این است که ادعا میکنند امروزه علم فیزیک میتواند ثابت کند که ماده از هیچ به وجود آمده و نیازی به خالق ندارد.
پاسخ: تا کنون نه «استیون هاوکینگ» ثابت کرده است که جهان از عدم به وجود آمده و به وجود آورندهای ندارد و نه دیگران و نه کسی میتواند چنین چیزی را اثبات کند. بلکه اینها همه «نظریه» است و نظریه بر پایه «ظن و گمان» است.
نظرات
برای یک فیزیکدان درک این که چگونه جهان هستی از هیچ به وجود آمد آسان است. ابتدا باید مفهوم هیچ و تفاوت آن با عدم و نیستی مشخص شود. جهان ما از ماده و انرژی ساخته شده است. اگر تمام ماده و انرژی را در هر شکل آن از هستی حذف کنیم، چیزی میماند به نام میدان خلأ کوانتومی که همان هیچ از نظر علم فیزیک است و ساده ترین چیز ممکن است. از نظر علم فیزیک ثابت شده که نیستی و عدم تناقض درونی دارد و ممکن نیست. مجموع انرژی درخلأ کوانتومی دقیقا برابر با صفر است اما طبق اصل عدم قطعیت که یک اصل بنیادی و اثبات شده است، در هر نقطه از این خلأ کوانتومی، نوسانات انرژی حول مقدار صفر وجود دارد. این نوسانات میتوانند بسیار ناچیز و یا بزرگ باشند. خلا را میتوان به سطح آب یک برکه در هنگام بارش باران تشبیه کرد. در هر نوسان انرژی، ذراتی از هیچ به درون هستی میجهند و در مدتی کوتاه نیز ناپدید و به هیچ باز میگردند. ذره مقداری انرژی مثبت دارد و همزمان با تشکیل ذره، مقداری فضا نیز در حول آن شکل میگیرد که انرژی آن منفی است. یعنی انرژی مثبت و منفی دائماُ در هر نقطه از خلأ تشکیل میشود و دوباره به صفر باز میگردد. عمر این ذرات میتواند گاه کمی طولانی شود که به ویژگیهای ذره ایجاد شده مربوط است. در زمانی حدود ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش یکی از ذرات ایجاد شده و فضای پیرامون آن به شدت منبسط شده و بینهایت ذره در این فضای گسترش یافته تشکیل میشوند. فیزیکدانان معتقدند اگر جهانی بخواهد مشابه جهان ما شکل بگیرد، باید انبساط فضا (انرژی منفی) و تولید ذرات (انرژی مثبت) با هم اتفاق بیفتند. در این صورت اصل پایستگی انرژی نیز نقض نمیشود. هم اکنون پس از میلیاردها سال از انفجار بزرگ (مهبانگ یا بیگ بنگ) مجموع انرژی در جهان صفر است.
البته این بک روایت زمانمند از پیدایش هستی است. برخی از فیزیکدانان زمان را یک ویژگی بنیادی طبیعت نمیدانند، بلکه گذشت زمان را توهمی میدانند که مربوط به شیوه کارکرد مغز ما است. از نظر این دسته از فیزیکدانان جهان ما صرفا وجود دارد و تمامی حالتهای ممکن آن فارغ از زمان در یک ساختار بینهایت کوانتومی موجود میباشد.
با سلام خدمت شما.
دقیقا بحث ما و شما(فیزیک) همین جاست. هیچ فلسفی با هیچ فیزیکی فرق دارد، هیچ فیزیک در واقع «هیچ» نیست؛ بلکه چیزی هست و همان ذرات را شما فرض میکنید. اما هیچ در نزد یک فیلسوف عدم و نیستی مطلق است و اینکه هیچ چیزی و لو همان میدان کوانتوم و خلا کوانتومی که شما میگید، هم وجود نداره.
در متن هم اشاره کردم، وقتی چیزی نیست، بدون شک قوانین فیزیک و کوانتوم و آن میدان مغناطیسی و میدان کوانتومی هم نیست، لذا لازم است شخصی اون میدان و اون ذرات رو ایجاد کرده باشه و الا به وجود آمدن هستی از نیستی، تناقض است و عقل اون رو نمیپذیره.
یک فیلسوف میگه و حرف کاملا درستی هم هست: انقلاب در ذات بدون علت محال است، یعنی چیزی بدون اینکه هیچ علتی بر آن تاثیر بگذارد، خودش خود به خود به شی دیگری تبدیل شود، این محال است و عقل آن را نمیپذیرد، چون به تناقض منتهی میشود و تناقض هم اجتماع و ارتفاعشان محال است، پس تبدیل شدن علت میخواهد. این مطلب در فیزیک هم اثبات شده، در فیزیک گفته میشه اگر برآیند نیروها بر چیزی صفر باشد، آن شی هیچ تغییری نمیکند و مثلا اگر ساکن است، ساکن میماند و اگر در حال حرکت است، به حرکت خود با همان سرعت ادامه میدهد.
دقیقا سوال ما این است که این میدان کوانتومی که شما میگویید چگونه شکل گرفت؟ آیا بدون فکر و تدبیر؟ آیا قبل از همه چیز بوده است بدون هیچ علتی؟ وقتی هیچ چیزی نبوده، قوانین فیزیک چگونه و با چه منظوری به وجود آمدند؟
لذا اینکه ذراتی وجود دارد و میدان کوانتومی و انبساط و انقباض و ... همه اینها در نزد یک فیلسوف، یعنی شی ای وجود دارد و فرار از بحث است، شما باید خلقت اولیه و حالت اولیه را که هیچ مطلق است را درست کنید، نه اینکه ذراتی را فرض میکنید و قوانینی و میدانی، بعد میگویید حالا چیزی به وجود آمد، پس خلفت از هیچ درست شد، این موارد که هست و منشأ به وجود آمدن شده، سوال ما این است که این موارد از کجا آمد؟؟؟
شما رو به خوندن این پست دعوت میکنم: https://btid.org/fa/news/144789
در این پست اقای میچکو که خود نیز از فیزیکدانان آمریکا است، همین سوال را مطرح کرده و پاسخی برای آن نمی یابد.
لطفا به این دو مطلب هم مراجعه کنید، مطالبی علمی و مستند هستند:
1. مناظره لارنس و میچکو
2. مرکز اخترفیزیک دانشگاه هاروارد: بینگ بنگ منشا جهان نیست؟
خدا میفرمایند: من تنهاخالق هستی هستم (جز او هیچ ماده وفضایی وانرژی جود ندارد)
و ابتدا و انتهایی ندارم(خداوند محیط است وزمان ومکان برای او توصیفی ندارند )
نه بوجود آمده ام و نه از بین میروم (ماده نیستم)
با این تعاریف خداوند جهان را نه از ماده بلکه از هیچ آفریده چرا که به جز خداوند هیچ چیز دیگری وجود نداشته و این نظریه که دنیا از هیچ به وجود آمده میتواند درست باشد ولی خدایی وجود داشته که از جنس ماده نبوده واز هیچ این جهان را خلق کرده. درک ماهیت خداوند برای ما انسانها و هر مخلوق دیگری غیر ممکن است چون انسان جز ماده زمان و مکان چیز دیگری را نمیشناسد و درک نمیکند و خداوند ازهمه اینها مبراست.
علم کیهان شناسی بدون باور به قدرت و علم و آگاهی و هوش و صبر و حکمت مطلق و بیکران خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش نمی تواند منشاء و چگونگی پیدایش جهان را به طور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح و توضیح دهد. از طرف دیگر دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و بخصوص فلاسفه و عارفان علمی تاکنون نتوانسته اند مفهوم خدا ( نه خود خدا) و اعتقاد و باور و ایمان و امید انسان به خداوند متعال را از دست انحصارات و اسارات بی رحمانه دین و مذهب نجات دهند و موانع صعب العبور یعنی اجرای تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و افکار و خیالات و تقویت کننده اوهامات و خرافات را از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و مناجات و دعا و عبادات و تسبیح و ذکر و طاعت و بندگی و احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی را از سر راه انسان بسوی شناخت خود و طبیعت و کیهان یا جهان و خداوند بردارند. آئین ها و ادیان و مذاهب فقط به ظاهر دوست اما در باطن و در ضمیر ناخودآگاه دشمن اصلی حقیقت و انسان و خداوند می باشند. آیا در طی احداث این همه معابد ریز و درشت که در طول تاریخ تاکنون روی کره زمین ایجاد شده اند، یک سنگ یا یک آجر یا یک کیلو گل و ملات روی سر و دوش پیشوایان و مراجع تقلید آئین ها و ادیان و مذاهب و فرمانروایان حمل گردیده است غیر از بر روی سر و دوش و گرده بردگان و کارگران و دهقانان ؟ این حقیر زوج بی قواره و دوقلوی سیامی خدا - دین را کنار گذاشته و زوج زیبا و جوان و موزون خدا - علم را سر جای آن قرار داده ام در سر و دل. امیدوارم که کلام کودکانه این حقیر موجب آزردگی خاطر خوانندگان گرامی نشده باشد.
خداوند متعال محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار را از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی در ابعاد پلانک آفریده است و محیط جهان ها را از مکان و بیمکانی مطلق. نوسانگر زمان - بیزمانی مطلق لحظه حال می باشد و وظیفه این نوسانگر رقم زدن طول عمر موجودات و کیهان و حرکت و سوق دادن محتوای کل کیهان لحظه به لحظه بسوی آینده . مکان و بیمکانی مطلق یا فضای هندسی سه بعدی نقش ظرف نگهدارنده محتوای جهان را عهده دار می باشند. موجود بودن جهان های موازی و مساوی و بیشمار از طریق علوم طبیعی و تجربی غیر قابل اثبات می باشند، اما به روش هندسی میتوان زمان و مکان و بیزمانی و بیمکانی و هستی یا وجود لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت را به واحدهای متناهی و مساوی و بیشمار تقسیم نمود، همانطور که خداوند متعال چنین کاری را حقیقتا و به راستی انجام داده است. این تقسیم بسوی بیکرانی هرگز به پایان نخواهد رسید. دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و بخصوص فلاسفه و عارفان علمی و حکیمان و عارفان دینی هنوز به اهمیت کشف بزرگ هندوان باستان پی نبرده اند. یعنی موجود بودن چرخه نوسانگر تولد و مرگ انسان در بطن و طول تسلسل تولد و مرگ کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و به موجود بودن نوسانگر سه قطبی ماده - روح - روان و نوسانگر دوقطبی هستی - نیستی پی نبرده اند. لذا نمی توان در حال حاضر از آنان انتظار شرح و توضیح منشاء و چگونگی پیدایش جهان ( و جهان های بیشمار) را بطورحقیقی و منطبق بر واقعیت داشت. برای نشان پدیده نوسانات متوالی باز و بسته شدن محتوای جهان به کودکان و دانش آموزان باید از دو بادکنک استفاده کرد. باد کنک بیرونی یک بار باد می شود و در طول آزمایش یا نمایش حجم آن ثابت باقی می ماند و بادکنک دوم در داخل و مرکز آن قرار می گیرد و می توان آنرا از بیرون باد کرد و دوباره باد آنرا خالی نمود و این بازی را چند بار تکرار کرد. باد کنک بیرونی نقش ظرف نگهدارنده محتوا را و بادکنک درونی نقش محتوا را عهده خواهند بود.
نتیجه : تئوری های زمان و مکان مطلق محمد زکریای رازی و نیوتن و زمانمکان نسبی انشتاین هر کدام یک چهارم حقیقت و روی همدیگر نیمی از حقیقت را بیان داشته اند و نیمه مفقوده عبارت است از نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی آنها یعنی بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی.
سوال : آیا مفاهیم بیزمانی و بیمکانی که از صفات خداوند متعال می باشند، مثل زمان و مکان به ظهور نرسیده اند؟ آیا فقط روح امر خداوند متعال می باشد و ماده امر شیطان یا اینکه ماده هم به یک سهم مساوی با روح ، امر خداوند متعال می باشد ؟ دوستان عزیز و گرامی و دوستدار حقیقت و شناخت خود و خداوند، هرکدام از آئین ها و ادیان و مذاهب در طول تاریخ پیدایش خود تاکنون نقش بزرگترین سدها و موانع را بر سر راه انسان در جهت شناخت خود و طبیعت و کیهان یا جهان و خداوند متعال بازی کرده اند و در آینده هم همین نقش بازدارندگی را ایفاء خواهند نمود.