- دانشمندان علوم تجربی هنوز نتوانستهاند خلقت از هیچ را تفسیر کنند.
در مطلب قبلی بیان شد که یکی از مهمترین شبهات منکرین خدا این است که قوانین فیزیک میگوید ماده میتواند از هیچ به وجود بیاید. همچنین این گفته را از نظر یکی از فیزکدانان معروف بررسی کردیم؛ در ادامه به سخن یکی دیگر از فیزیکدانان معروف دنیا خواهیم پرداخت:
فیزیکدان دیگری به نام «میچیو کاکو» -فیزیکدان مشهور آمریکایی - ژاپنی؛ وی شاگرد ادوارد تلر، و از نظریّهپردازان بزرگ فیزیک کنونی جهان است. دکتر کاکو از بنیانگذاران نظریه ریسمان است. او کتابهای درسی در زمینه نظریه ریسمان و نظریه کوانتومی میدان دارد. فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد و دوره دکتری را در دانشگاه برکلی گذرانده است و هماکنون هم استاد دانشگاه سیتی کالج نیویورک است- در این باره میگوید: «جواب این معمای قدیمی ممکن است این باشد که جهان از هیچ درست شده است؛ از آنجا که مقدار چرخش و بار خالص خلاء برابر صفر است، هر جهان کودکی که از هیچ بیرون میجهد نیز باید چرخش و بار الکتریکی خالصی برابر صفر داشته باشد. استثنای آشکاری برای این قانون وجود دارد: جهان بیشتر از ماده تشکیل شده است تا ضدماده. از آنجا که ماده و ضدماده مخالف هم هستند(با بار الکتریکی مخالف) ممکن است تصور کنیم که انفجار بزرگ مقادیر برابری ماده و ضدماده ایجاد کرده باشد. مشکل این است که ماده و ضدماده در برخورد با هم، یکدیگر را از بین میبرند و انفجاری از پرتوهای گاما ایجاد میکنند. بنابراین ما نمیبایست وجود داشته باشیم. در این صورت، جهان به جای اینکه از ماده معمولی پر شده باشد، باید مجموعه تصادفی از پرتوهای گاما باشد. اگر انفجار بزرگ کاملا متقارن بود( یا از هیچ برمیخواست) آنگاه ما باید انتظار شکلگیری مقادیر یکسانی ماده و ضدماده را داشته باشیم. پس چرا ما وجود داریم؟
پاسخی که به وسیله فیزیکدان روسی «آندره ساخاروف» ارائه شده این است که انفجار بزرگ اولیه، به هیچ وجه کاملا متقارن نبوده است. درست در لحظه پیدایش، مقدار کمی شکست تقارن بین ماده و ضدماده وجود داشته که باعث شده ماده بر ضدماده غلبه کند و در نتیجه جهان اطراف به وجود آید.(تقارنی که در انفجار بزرگ شکسته شده، تقارن «سی پی» نامیده می شود؛ تقارنی که بر اساس آن، بار و زوجیت ماده و ضدماده جابهجا میشود) اگر جهان از هیچ به وجود آمده باشد، آنوقت شاید بتوان گفت خلاء کاملا خالی نیست، بلکه مقدار بسیار کمی شکست تقارن وجود داشته که باعث غلبه ماده بر ضد ماده شده است. منشاء این شکست تقارن هنوز مشخص نیست».[1]
این پاسخ نیز فرار از بحث است، این مقدار کم شکست تقارن چرا و چگونه وجود داشته است که سبب غلبه ماده شده است؟ چه کسی آن را به وجود آورده، چگونه از نیستی به وجود آمده است؟ بنابراین هنوز دانشمندان فیزیک نتوانسته اند پاسخ سوال را بیابند که چگونه ماده از هیچ به وجود آمده است؟ و به اعتراف برخی از آنان این سوال پاسخ ندارد.
هم چنین برخی از فیزیکدانان میگویند: جهان ما احتمالا ۱۳/۸ میلیارد سال پیش بدون هیچگونه کمک الهی پدیدار گشته است. این شاید مغایر با غرایز ما که اندیشه پدید آمدن از هیچ را رد می کند، باشد. ولی ما لزوما نباید پیرو غریزههایی باشیم که برای کمک به زنده ماندنمان در دشتهای بی درخت ۱۵۰۰۰۰ سال پیشِ آفریقا در ما نهاده شده بودند، نه برای شناخت کارکرد درونی کیهان. به گفتۀ دانشمندان به جای غریزههایمان، این قوانین فیزیک است که باید به آنها تکیه کنیم.[2]
در پاسخ میتوان گفت این مساله اصلا غریزی نیست، بلکه عقلی و پایهترین معرفت بشر است و خود قوانین فیزیک نیز بر پایه آن بنا شده است، اولین قضیه و به اصطلاح منطقی آن «ام القضایا» در ذهن و عقل آدمی قضیه «امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین» است، اگر این مساله را انکار کنیم، هیچ علمی پا نمیگیرد، آیا عقل انسان میپذیرد چیزی مثلا هم آب باشد و هم آب نباشد؟ آیا میتوان پذیرفت یک سیب، هم یک سیب باشد و هم سه سیب در یک زمان؟ آیا دیوار میتوان در آن واحد هم سفید باشد و هم غیر سفید(مثلا سیاه)؟ آیا زمین میتوان در شرایط مساوی و در یک مکان هم جاذبه داشته باشد و هم نداشته باشد؟ اگر چنین چیزهایی ممکن باشد، تمام علوم را باید کنار گذاشت حتی فیزیک را هم باید کنار گذاشت، چون تمام قوانین فیزیک هم پایه و اساسی نخواهند داشت، چون ممکن است نقیضشان درست باشد و فردا چیز دیگری شوند.
بر این اساس، یکی از معارفی که در درون انسان نهادینه شده است این است که میداند دو چیز نقیض در یک زمان و یک مکان با هم جمع نمیشوند، لذا امکان ندارد هستی و نیستی هم با هم جمع شوند، این از اصول مسلم عقلی است و کسی که این مساله را منکر شود، در عقل و فهم او باید شک کرد، مثلا بگوید این سیب هم هست و هم نیست؛ چنین چیزی را عقل آدمی نمیپذیرد، بر این اساس است که ما از فیزیکدانان میپرسیم زمانیکه هیچ چیزی نیست، این نیستی چگونه به هستی تبدیل شد؟ هستی و نیستی با هم جمع نمیشوند، تا عامل خارجی و علتی نباشد، هرگز چیزی به وجود نمیآید.
___________________________________________________
پینوشت
[1] و [2]. منبع: وب سایت علمی بیگ بنگ
نظرات
سلام
برداشتی که من از این نوشته کردم تلاش برای اثبات اشتباه بودن قوانین و نظریات فیزیکی است. لذا لازم است عنوان شود که قوانین فیزیک کوآنتوم بیشتر برای دنیای ریزمقیاس استفاده می شود. آن جا که یک الکترون هم موج است و هم ذره(البته این مسئله برای تمام مواد صحیح است ولی برای مواد با ابعاد بزرگ اثرات موجی در سرعتهای بسیار کمتر از نور قابل چشم پوشی است). توجه کنید که همین جمله به شکست منطق کلاسیک می انجامد. زیرا در خواص ذره محدودیت در حوزه ی مکان و نامحدود بودن در حوزه ی فرکانس و در مورد موج نامحدود بودن در حوزه ی مکان و محدودیت در حوزه ی فرکانس نهفته است. لازم به ذکر است که قوانین کوآنتوم به شکل بنیادی "وجود" دارند و انسان صرفا آن ها را کشف کرده است. در صحت این جمله اکثر فیزیکدانها توافق دارند. از طرفی قوانینی که متن ادعای اثبات به صورت "عقلی" را دارد نتیجه ی شهود انسان از دنیای اطراف خود است. چرا که اگر نوزادی از ابتدای زندگی بدون حس به دنیا آید هرگز به آن گزاره ها دست نخواهد یافت. این نمایانگر آن است که صرف عقل مطلق قادر به کشف قوانین منطقی نیست. به طور مثال اگر قوانین اعداد مجرد ریاضی را برای کسی عنوان کنید و هرگز از مثال 1 سیب و 3 هلو استفاده نکنید، شخص مذکور قادر به دریافت و هضم آن قوانین نخواهد بود. لذا حتی برای درک قوانین مجردات هم نیاز به حضور عناصر فیزیکی وجود دارد. از طرفی صحت قوانین کوآنتومی اثبات شده است. همچنین کوآنتوم تنها نظریه ی فیزیکی نیست اعتبارسنجی شده است. نظریه ریسمان که به عنوان نظریه ی ذرات شناخته می شود نیز با ادراکات انسان تناقض دارد و این صرفا به تجربیات انسان باز می گردد. مثلا انسان نمی تواند تصور کند که دو ذره با هم برخورد کرده و نابود شوند. امروزه آزمایشات متعدد نظریات این فیزیکی را اثبات میکنند.
با سلام خدمت شما.
در این پست ما نخواستیم بین قوانین فیزیک داوری کنیم، چون تخصص ما نیست، اما آنچه که در صدد اثبات آن بودیم، تناقض سخن برخی از فیزیکدانان با قوانین عقلی و منطقی بود یعنی همون خلقت از هیچ. ما خواستیم بگیم خلقت از هیچ امکان پذیر نیست و عقل اونو نمیپذیره.
ببیند دوست عزیز یه بچه که به دنیا میاد، در همون ساعات اولیه دهانش رو میچرخونه و دنبال چیزی میگرده که گرسنگی شو برطرف کنه که سینه مادر هستش، یعنی بچه چند چیز رو فهمیده: یکی اینکه خودش رو فهمیده، گرسنگی شو فهمیده، میدونه چیزی در بیرون هست که این گرسنگی رو برطرف میکنه، یعنی رابطه علیت رو میدونه، در منطق به این امور فطریات میگن، یعنی اموری که با خلفت انسان همراه او هستن و بنیادی هستن، نیاز به تعلیم و تعلم ندارن.
شما به یه بچه یکی و دوساله بگو تو جیبم پول نیست، نمیگه عیب نداره، از همون جیب پول بده، چون میدونه وقتی توی جیب پول نیست، یعنی واقعا نیست، و نیستی با هستی جمع نمیشه؛ سوال من از شما اینه وقتی هیچ چیزی نیست، چگونه هستی شکل گرفت، این نیستی محض(عدم محض) چگونه و با چه عاملی به هستی تبدیل شد، سوال اینجاس.
برخی میگن با قوانین فیزیک میشه از هیچ خلق کرد؛ اما سوال اینه که وقتی هیچ چیزی وجود نداره و عدم محضه، نیستی محضه، قوانین قیزیک هم وجود ندارن، اصلا ماده ای نیست تا مثلا چگالی داشته باشه، واقعا این خیلی واضحه، هر کی منکر بشه باید تو عقلش شک کرد؟؟؟!!!!!!!!
فرض کنید هستی ای وجود نداره، مثلا یه توپ تو خالی رو حساب کنید، حالا به یکباره درون این توپ یه ماشین ایجاد بشه از هیچ؟؟؟؟؟ آیا چنین چیزی امکان داره؟؟؟ لطفا مقداری فکر کنید، اقای میچکو میگه نه چیزی چیزی امکان نداره و ما به خالق و خدا نیاز داریم، حتی «لارنس كراوس» که موافق خلقت از هیچه، از بحث فرار کرده و میگه ما ذراتی را فرض میکنیم؛ خوب خود اون ذرات از کجا آمدن؟؟؟؟ ایشون پاسخ میده این سوالی است که پاسخ نداره!!!!!! (در این پست: https://btid.org/fa/news/143665)
چرا پاسخ داره، ایشون نمیخواد بفهمه و از بحث فرار میکنه؛ پاسخش اینه که خدایی عالم و قادر وجود داره که قائم به نفسه و بی نیاز از غیر او شروع کرده به خلقت و آفریدن تمام موجودات عالم.
لطفا به این مطالب مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/news/139717
https://btid.org/fa/news/144490
https://btid.org/fa/news/143665
ببخشید یه سوال برای من پیش امد.
اجتماع نقیضین یعنی در یک زمان غیر ممکنه یک چیز هم باشه و هم نباشه. اما قبل از به وجود امدن جهان از هیچ زمانی وجود نداشته! یعنی وقتی هیچ بوده طبیعتا زمان هم در هیچ وجود نداره اون وقت تکلیف اجتماع نقیضین دربی زمانی چی میشه!؟
با سلام خدمت شما.
در این بحث ما کاری به زمان نداریم؛ میگیم اجتماع وجود و عدم در کنار هم ممکن نیست، یعنی عقل نمیپذیره چیزی هم باشد و هم نباشد، در این فرض اصلا زمان دیده نشده، دقت فرمودید.
عقل میگه وقتی چیزی هست، خوب هستش، وقتی هم نیست خوب نیستش، نمیشه هم باشه و هم نباشه، این مشکل داره، لذا سوال میپرسیم اون اول اول، زمانیکه هیچ چیز نیست - حرف شما هم درسته زمان هم نیست- خوب اولین موجود چگونه و با چه دلیلی به وجود میاد؟ از هیچ و از عدم که چیزی خلق نمیشه، نیستی که منشا خلقت نیست، لذا سوال ما اینه که اون نیستی چگونه تبدیل به هستی شد؟ اینجا اصلا زمان دخالت نداره.
بحث در نیستی و تبدیل اون به هستی است که امکان پذیر نیست.