علت سکوت امیرالمومنین(ع) در حمله به خانه ایشان

19:59 - 1398/11/09

امیرالمومنین(علیه‌السلام) چون شرایط را مناسب جنگ نمی‌دید صبر پیشه کرد.

علت سکوت امیرالمومنین

یکی از شبهاتی که معمولا در ایام فاطمیه مطرح می‌شود این است که چرا امیرالمومنین(علیه‌السلام) در برابر جسارت ظالمان به خانه و همسرش سکوت کرد و چرا دست به شمشیر نبرد و از همسر خود دفاع نکرد.

در پاسخ باید بیان داشت که با اندک نگاهی به زمان رحلت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اتفاقاتی که بعد از رحلت ایشان اتفاق افتاد و جوّ حاکم بر آن زمان، به راحتی علت دست به شمشیر بردن حضرت را می‌توان پیدا کرد.

اولا این نکته قابل اشاره است که هیچ شکی در شجاعت و مردانگی امیرالمومنین(علیه‌السلام) نیست، چرا که او در هیچ جنگی فرار نکرده، پهلوانان عرب را یکی پس از دیگری از پا در آورده و دلاوران عرب را بر زمین زده بود و هیچ کسی جرأت مقابله و جنگ تن به تن با ایشان را نداشت، او کسی است که در خیبر را از جا کند و آن را پلی قرار داد تا سپاه عرب از روی آن عبور کند و فاتح خیبر باشند. لذا نباید هیچ شائبه‌ای در مورد ترسیدن امیرالمومنین(علیه‌السلام) در ذهن‌ها وجود داشته باشد. 
 
ثانیا: با مطالعه تاریخ در می‌یابیم در زمان رحلت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جامعه مسلمین با چند مشکل بزرگ مواجه بود که اگر امیرالمومنین(علیه‌السلام) دست به شمشیر می‌برد، و تفرقه ایجاد می‌کرد، به متلاشی شدن جامعه اسلامی منجر میشد:
1. حکومت اسلامی تشکیل شده در مکه و مدینه بسیار نوپا بود و به شدت آسیب پذیر، هنوز مردم تمام عربستان به دین اسلام آشنا نشده بودند، هنوز مردم با مراسمات و فرهنگ جاهلیت اُنس داشتند، مکه تنها چند سال از فتحش می‌گذشت و مردم هنوز در فضای بت‌پرستی و سنت‌های غلط آن بودند؛ لذا به شدت آسیب‌پذیر بود، کوچک‌ترین مساله و کودتای داخلی، می‌توانست ضربه مهلکی به حکومت وارد کرده و به کلی حکومت را ساقط کند.

2. منافقین داخلی: افرادی بودند که تنها زبانی مسلمان شده بودند و اصلا اعتقادی به اسلام نداشتند و با این اقرار زبانی، در صفوف مسلمین رخنه کرده و در تلاش بودند که به سرعت اسلام را نابود کنند و به زمان قبل از اسلام برگردند، لذا از هر گونه تلاشی برای از بین بردن این حکومت نو بنیاد دریغ نمی‌کردند و پنهانی با سران کفر در ارتباط بودند و برای از بین بردن این حکومت توطئه می‌کردند.

3. کفاری که در اطراف مکه و مدینه پراکنده بودند و از ترس حکومت پنهان شده و جرات عرض اندام نداشتند، آنان نیز دنبال فرصت مناسبی می‌گشتند که با هم متحد شده و اسلام را نابود کنند.

4. یهودیان و مسیحیان اطراف مدینه و دیگر مناطق نیز به شدت در حال توطئه و نقشه کشی بودند که هم از مسلمانان انتقام بگیرند و هم اسلام را نابود و دین خود را احیا کنند.

5. دولت روم از یک طرف به مرزهای شرقی عربستان هجوم آورده و دولت ساسانی نیز از طرف دیگر دولت نوپای اسلامی را تهدید می‌کرد، لذا هیچ بعید نبود که اگر جنگ داخلی رخ دهد این دولت‌ها نیز به عربستان حمله کنند و آن‌جا را برای خود تصاحب کنند.

بنابراین حکومت اسلامی هم در درون خود و هم از بیرون مرزها دچار بحران بود، بحران‌هایی که هر کدام به تنهایی می‌توانست جامعه را به نابودی بکشاند و اسلام نوبنیاد را به کلی ساقط کند. منافقین، کفار، یهودیان و مسیحیان درون عربستان، همه و همه منتظر رحلت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند تا با هم بتوانند با این آیین مقابه کرده و آن‌را نابود کنند.

با این اوضاع و اوحوال اگر کسی جنگی را در میان مسلمین به وجود می‌آورد، مانند جرقه‌ای در انباری از مهمات بود و به سرعت همه‌جا را نابود می‌کرد، مسلمین را به جان هم می‌انداخت و دشمنان اسلام نیز از این موقعیت سوء استفاده کرده و به راحتی حکومت  اسلامی و اسلام را از بین می‌بردند. لذا در چنین وضعیتی اگر کسی دست به شمشیر می‌برد تنها به نابودی جامعه و آیین اسلام کمک می‌کرد و جز هوا و هوس و قدرت‌طلبی چیز دیگری در سر نداشت.

حال با این وضعیت به خانه حضرت حمله می‌شود و قصد دارند ایشان را از منزل بیرون آورده و از او بیعت بگیرند، لذا امیرالومنین(علیه‌السلام) باید تصمیم بگیرد، مسمانان را به جان هم اندازد یا بر این جسارت وارد شده بر اهل بیتش به خاطر خدا و از بین نرفتن اسلام صبر کند تا جامعه اسلامی و حکومت اسلامی پا گرفته و جان دوباره‌ای بگیرد و به ثبات لازم برسد.
بدون شک چون حضرت معصوم است و از هر گونه هوا و هوسی بری بود، راه دوم را انتخاب و از تفرقه بین مردم جلوگیری ‌کرد.

کمااینکه خود حضرت نیز به همین موضوع اشاره کرده و دقیقا علت سکوت خود را جلوگیری از تفرقه و شکاف بین مردم اعلام می‌کند؛ ایشان در پاسخ به نامه معاویه ‌فرمودند: «... من به خوبی دریافتم که حق من به یغما رفته و من با شکیبایی آن‌را رها کردم. ای معاویه، هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، پدرت ابوسفیان پیش من آمد و گفت: پس از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تو شایسته‌ترین فرد برای زعامت مسلمانان هستی و من در برابر مخالفان، از تو حمایت می‌کنم، دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ لیکن من از پذیرفتن پیشنهاد وی خودداری کردم.
ای معاویه، تو می‌دانی که پیوسته پدرت این گفته‌ی خود را تکرار می‌کرد و از آن‌جا که حکومت اسلامی نو پا بود، و احتمال چند دسته‌گی در میان مسلمانان می‌رفت، من به سخن او گوش ندادم و در خانه‌ی خود نشستم».[1]
هم‌چنین حضرت در نامه‌ای که  برای مصريان چنین می‌نویسند: «... چون او(پیامبر اکرم(ص)) به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى برای تصاحب حكومت به جان هم افتادند؛ به خدا قسم در دلم نمى‏‌گذشت و به خاطرم نمى‌‏رسيد كه عرب، خلافت را پس از پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از خاندان او بردارد، يا من‌را پس از وى از عهده‏‌دار شدن آن باز دارد، و چيزى من‌را نگران نكرد و به شگفتم نياورد، جز شتافتن مردم بر فلانی، از هر سو و بيعت كردن با او.
پس ترسيدم كه اگر اسلام و مسلمانان را يارى نكنم، رخنه‌‏اى در آن بينم يا ويرانی كه مصيبت آن بر من سخت‌‏تر از[محروم ماندن از خلافت] است و از دست‌دادن حكومت شما. پس در ميان آن آشوب و غوغا برخاستم تا جمع باطل را پراکنده و نابود کنم، و دين استوار شود و بر جاى بماند».[2]

حال با این اوصاف و سخنان خود حضرت، آیا باز جای این سوال باقی می‌ماند که چرا امیرالمومنین(علیه‌السلام) قیام نکرد؟ البته طبیعی است که معاندین به این حرف‌ها گوش ندهند و باز حرف خود را تکرار کنند، اما از خواننده محترم می‌خواهیم بدون تعصب و لجاجت قضاوت کند که آیا در چنین شرایطی جنگ و درگیری به صلاح جامعه اسلامی بود یا سکوت بهترین کار ممکن در آن شرایط بود؟

____________________________
پی‌نوشت
[1]. وقعه الصفین، ص90 و 91؛ العقد الفرید، ج4، ص326؛ المناقب،خوارزمی، ص253؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج15، ص78؛ بحارالانوار، ج29، ص632.
[2]. نهج‌البلاغه، نامه 62.

با این اوضاع و اوحوال اگر کسی جنگی را در میان مسلمین به وجود می‌آورد، مانند جرقه‌ای در انباری از مهمات بود و به سرعت همه‌جا را نابود می‌کرد، مسلمین را به جان هم می‌انداخت و دشمنان اسلام نیز از این موقعیت سوء استفاده کرده و به راحتی حکومت  اسلامی و اسلام را از بین می‌بردند. لذا در چنین وضعیتی اگر کسی دست به شمشیر می‌برد تنها به نابودی جامعه و آیین اسلام کمک می‌کرد و جز هوا و هوس و قدرت‌طلبی چیز دیگری در سر نداشت.
 

نظرات

تصویر ارش
نویسنده ارش در

با دو دلیل میتوان دروغ بودن سکوت علی را ثابت کرد. البته برای کسی که خود را به خواب نزده باشد!اول اینکه پیامبری که وحی بر او میشده و با یک واسطه با خدا سخن میگفته وبه غیر از این از نوابغ دوران خود بوده چگونه فکر بعد از خود نبوده وامت خویش را ودین جدید خود را اینگونه رها میکند ومیرود تا این گروها که شما شمردید به جانش بیفتند وتنها راه نجاتش فقط سکوت علی باشد وکشته شدن دخترش!ودوم اینکه چرا علی بعد از اینکه رومیان وساسانیان ودیگر دشمنان را شکست دادن ونهال اسلام درختی تناور شد و همین علی خلیفه ی چهارم مسلمانان نه از کسی قصاص میکند ونه از ان جنایات شکایتی در حالی که هم رهبر بوده وهم لشکر وهم مالک اشتری داشته؟؟؟

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت شما.

اینکه نوشتید سکوت دروغ است یعنی چی؟ یعنی سکوت نکرد، یعنی آیا قیام کرد؟ چطور توجیه می‌کنید؟ آیا بیعت کرد؟ آیا به راحتی با خلفا سازش کرد؟ چی بود بالاخره؟

اینکه نوشتید پیامبر باید جانشین تعیین کنه، ما هم قبول داریم و معتقدیم حرف درست هم همینه و حضرت در غدیرخم این کار رو کرد و امیرالمومنین رو به عنوان جانشین و امام خویش انتخاب کرد و به مردم اعلام کرد. یعنی حضرت امام بود و نیازی به این سکوت نداشت؛ اما بحث اینه که مردم قبول نکردن و شخص دیگری رو انتخاب کردن، حالا حضرت چه کنه، قیام کنه و دست به شمشیر ببره یا نه؟ بحث اینجاست.

خواهشا شما واقع بین باشید، حضرت امیر(ع) امام بود، توسط پیامبر اعلام شده بود، اما برخی مردم اومدن و راه رو منحرف کردن، خوب اینجا حضرت امیر(ع) دو راه داشت یا مردم ازش حمایت کنند و قیام کنه و اونایی که به زور خلافت رو غصب کردن رو بزنه کنار، یا مردم حمایت نکنن و از ترس جان خودشون امام رو بذارن کنار، اینجا امام باید چیکار کنه؟ جون خودشو قربانی کنه یا سکوت کنه و منتظر یه فرصا باشه.

به نظرم خیلی معقوله که حضرت سکوت کنه و هیچ کاری نکنه، جای اشکال کجاس؟ چرا این حرفا دروغه، حضرت زهرا(س) هم راهی جز این نداشت، حضرت باید به نحوی اعتراض خودش رو به مردم اعلام می‌کرد، راهی جز این راه نبود و لو به کشته شدن بیانجامه.

اما در مورد اینکه نوشتبد زمانی‌که حضرت به خلافت رسید و زمینه فراهم بود، چرا قصاص نکرد؟ خوب از کی قصاص کنه؟ خلیفه اول و دوم و سوم که از دنیا رفته بودن، بسیاری از اونایی که ظلم کردن از دنیا رفته بودن، لذا اصلا صلاح نبود ایشان به سراغ گذشته برن و به مشکلات قبلی دامن بزنن، اونقدر مشلات زیاد بود که فرصتی برای این کار نبود، مگه به محض اومدن سرکار، طلحه و زبیر جنگ جمل رو راه ننداختن، بعدش هم شد جنگ صفین و بعدش هم نهروان، لذا اصلا فرصتی برای این کار بنود.

نکته آخر اینکه حضرت در مدت خلافت خود، بارها از آن زمان یاد کرد و به غدیر و ... احتجاج مرد و خلافت را حق خود دانست، لذا این درست نیست که بگیم حضرت هیچ اشاره ای به آن زمان نداشته است. 

برای مطالعه به این مطالب مراجعه کنید:
1. https://www.btid.org/fa/news/98941
2. https://www.btid.org/fa/news/57209
3. https://www.btid.org/fa/news/145374
4. https://www.btid.org/fa/news/98893
5. https://www.btid.org/fa/news/42975

تصویر اسلام واقعی
نویسنده اسلام واقعی در

خخخخ دوست من بحث این نیست گه علی ابوبگر و عمر و عثمان گه دوستان صمیمی خودش بودن رو محاگمه گنه!!! بحث این گه فدگ رو به صاحب اصلیش گه به قول شما اهل بیت هستند برگردونه این خو دیگه گاری نداره!!(چرا برنمیگردونه چون نظر امام علی با نظر حضرت ابوبگر یگی پیامبران از خود مال و زمین به ارث نمیزارن عین همین روایت تو گتب معتبر شیعه از قول معصوم هست اگر دوست داشتی با ذگر سند و متن عربی و فارسی برات میارم))

اتفاقا نگته جالبی گفتی شما میگید در غدیر خم پیامبر علی رو به صراحت در حضور 100 هزار نفر جانشین گرد درسته آقا.بسیار خوب پس چطور شد تو اون سقیفه این همه جر و بحث یگ نفر از این صد هزار نفر یگ نفر از این همه مهاجر و انصار نه علی نه مقداد نه ابوذر نه سلمان هیچگس به غدیر خم اشاره نگرد.((لابد همه آلزایمر گرفته بودن ها))

متاسفانه نمیفهمید اینو میگید امام علی زمانی گه خلیفه شد به غدیر خم استناد گرد خوب این بزرگترین دلیل گه منظور از غدیر خم دوستی بود چون علی گه اون زمان خلیفه بوده نیازی به استناد به غدیر خم نداشته ولی اون زمان دشمنی در حقش زیاد بوده و برای اثبات فضیلت دوستی با خودش و اینگه مهر باطل بزن بر دشمن های خودش به غدیر خم استناد میگنه متوجه شدی دوست من.غدیر خم اگر به زعم شما برای جانشینی بود علی باید در زمان خلیفه اول یا دوم یا سوم استناد میگرد در صورتی گه از زمان خلیفه اول هیچگس حتی خود علی و حتی نزدیگترین یاران علی هیچگدوم اشاره ای به غدیر خم نمیگنند.نه تنها هیچ اشاره ای به غدیر خم و آیه 55 سوره مائده و دعوت خویشان و امثالهم نمیگنه بلگه خودش بیعت میگنه .چرا چون گه خودشون بهتر از همه میدونستن غدیر و ... هم هیچ ربطی به جانشینی نداره.

این روایت معتبر گوش گنید.لحظات آخر عمر پیامبر عباس عموی پیامبر میگه من میدونم گه پیامبر در حال رحلت ای علی برو از پیامبر بپرس گه اگر ما حقی در خلافت داریم اون رو بدونیم و اگر نه رهایش گنیم علی به عباس میگه من هرگز این گار نمیگنم چون اگر برم بپرسم و پیامبر خلافت رو به ما نده قریش هرگز خلافت رو به ما نخواهد داد(تمام شد و رفت این حدیث معتبر گه طبری به اعتبار خودش و سلسه اسناد تاییدی خودش اورده و در صحیح بخاری هم اومده و هیچ شگی از نظر اسناد و صحت درش نیست ثابت میگنه تمام این مسائل گه شما به زور میخواید برای خلافت بتراشید از دعوت خویشان و آیه 55 سوره مائده و آیه مباهله و تطهیر و غدیر خم همش گشگ و پشم میشه چون خود علی بهتر میدونه دیگه از شما .خود علی تا لحظه آخر عمر پیامبر خودش جانشین پیامبر نمیدونه در مورد درخواست عباس برای پرسش از پیامبر در مورد جانشینی طفره میره این خیلی واضح و مشخص)

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام مجدد.

آخه برادر من اگر امیرالمومنین(ع) وقتی خلیفه شد، فدک رو به خودشون بر می‌گردوند، در معرض تهمت قرار نمی‌گرفت که ایشون هم مثل بقیه به فکر دنیاست و اولین کاری که کرده این بوده که این باغ بزرگ رو برای خودش و فرزندانش برداره، بدون شک مردم این حرف رو میزدن، لذا حضرت این کار رو نکرد و اگه 100 سال دیگه هم حکومت می‌کرد کاری به فدک نداشت.

نوشتید چرا در سقیفه کسی به غدیر استناد نکرد، چون همه کسانیکه رفته بودن برای سقیفه اعتقادی به غدیر نداشتند، شما برو مطالعه کن از این افرادی که اسم بردی چه کسی توی سقیفه بوده؟ هیچ کدوم، بلکه همه مشغول غسل و کفن پیامبر(ص) بودن، اون افرادی که تشییع پیامبر(ص) براشون مهم نبود رفتن سقیفه. دوست عزیز برو کتاب ابن شیبه استاد بخاری رو بخون، از علمای طراز اول خود شماست میگه بیش از 50 صحابی بزرگ خونه امیرالمومنین(ع) اومدن و زیر بار سقیفه نرفتن و به حضرت گفتن باید قیام کنه.

این مطلب رو بخون: https://www.btid.org/fa/news/57002
ابن ابی الحدید از علمای خودتون میگه یک روز بعد از سقیفه و زمانیکه ابوبکر منبر رفت، 12 نفر از صحابه بزرگ بلند شدن و بهش اعتراض کردن که غدیر رو فراموش کردی، ما امام و خلیفه داریم از جمله: ابوذر، مقداد، سلمان، عمار، قیس بن سعد، و... نه عزیزم همه آلزایمر نگرفته بودن ترسیدن.

برو تاریخ رو بخون عمر بن خطاب قومی رو اجیر کرد و گفت مایحتاج یک ماهتون رو من تامین می‌کنم(قومی بیان‌گرد بودن که ماهانه می اومدن و خرید می‌کردن)، شما از من محافظت کنید، لذا یه حکومت نظامی در مدینه به وجود آور و هر کسی که با ابوبکر مخالفت می‌کرد رو میزدن، از جمله سلمان رو اونقدر زدن که بیماری فتق گرفت، البته احتمالا این جور مسائل رو برا شما نمیگن، چون به ضرر شماست، علمای شما خیلی از مسائل رو براتون سانسور میکنن، به همین خاطره که تو کتاب‌خونه‌های شما حتی یه کتاب شیعی وجود نداره، حتی یه کتاب شافعی‌ها هم وجود نداره، چون می‌ترسن شما آگاه بشید.

اینم که امیرالمومنین(ع) به غدیر استناد نکرده هم دروغ به سمع مبارک رسوندن، این مطلب رو بخون: https://www.btid.org/fa/news/98893

از منابع خودتونه بارها حضرت و یارانش به غدیر بر جانشینی و خلافت استناد کردن ولی براتون نمیگن، لطفا خودتون مستقل بشید و خودتون به کتب تاریخی مراجعه کنید و منابع شیعی رو هم ببینید.

دوست من، با ما باید با منابع خودمون احتجاج کنی نا با منابع خودتون، ما اینگونه روایات رو که از عباس عموی پیامبر(ص) نقل کردی رو قبول نداریم، ولی حدیث قرطاس معروفه برو مطالعه کن، اون لحظه آخر پیامبر اکرم(ص) فرمود برید قلم و دوات بیارید تا براتون چیزی بنویسم که هرگز بعد من گمراه نشید، عباس گفت برید بیارید، اما عمر شما نذاشت، و گفت: «ان الرجل لیهجر: این مرد هذیان می‌گوید». خلیفه دوم شما به پیامبر اکرم(ص) توهین کرد و او را دیوانه و هذیان گو خواند؛ چرا چون می‌دونست پیامبر(ص) چی می‌خواست بنویسه، چون غدیر رو دیده بودن، این حدیث هم تو طبری هست و هم تو منابع معتبر دیگرتون.

خلاصه شما که هدایت نمیشی اینا رو نوشتن که مخاطبین فکر نکنن ما در مقابل سخنان بی اساس شما حرفی داریم، اگر راست می‌گید پاسخی برای کتاب المراجعات سید شرف الدین بنویسید، یا برای الغدیر علامه امینی؛ خواهشا یه بار هم که شده این دو کتاب رو بخون .

تصویر جاحباز.غلامرضا.کریم.پور.کیان.ابادی.
نویسنده جاحباز.غلامرضا.... در

هر.علتی.معلولی.و.هر.هر.علت.حکمتی.الاهی.انهم.در.مورد.این.والا.گوهر.هستی.

تصویر علت.و.معلول.
نویسنده علت.و.معلول. در

علت.و معلول.

تصویر اسلام واقعی
نویسنده اسلام واقعی در

خود گویی خود خندی عجب مرد هنرمندی!!شما اصل ادعاتون در مورد حمله و شهادت و ضرب و شتم اینها دروغ بعد بر اساس یه ادعا دروغ میگید چرا امام علی سگوت گرد!!(اتفاقی نیفتاده گه امام علی بخواد گاری گنه)))(خود درگیری دارید ها خخخخخخ)

مثل همون داستان غدیر خم گه در مورد اختلاف علی و صحابه است و پیامبر برای حل اختلاف میگه هر گس مرا دوست داره علی دوست داشته باشه بعدش میگید این یعنی جانشینی خخخخ بعدش بر اساس همین ادعای دروغ میگید خلافت غصب شد!!! بعدش گه گندش در میاد علی با سه خلیفه قبل خودش بیعت گرد و هیچی در مورد غدیر خم نگفت بعدش میریم سراغ ماله گشی گه بله آقا مصلحت بود و از این حرفها(جالب اینجاست شیعه امامت از نبوت عامه بالاتر میدونه بعدش گه میگیم پس چطور میشه امام علی از حق الهی خودش گه بالاتر از نبوت عامه است بگذره و با خلفا بیعت گنه!!! مگه مصلحتی بالاتر از حگم خدا داریم! اینها همش به خاطر این گه شیعه از اصل و اساس اعتقاداتش بر دروغ و عقاید اشتباه استوار شده و برای اینگه تاریخ رو یه جور ماس و مالی گنه مجبور تا اخر هی دروغ بگه و ماله گشی گنه))

((خشت اول چون نهد معمار گج تا ثریا میرود دیوار گج))

تصویر محمد فرضی پوریان

دوست عزیز مثل اینکه شما حتی کتب خودتون رو هم مطالعه نمی‌کنی، کتب ما پیش کش.

همه منابع شما نقل کردن عمر با تندی چند از افرادش به در خانه امیرالمومنین(ع) هجوم برد و هیزم آورد و قصد داشت خانه حضرت رو آتش بزنه؛ البته از این به بعدش رو نقل نکردن، چون آبرو ریزیه، طبری نامرد بعد از نقل این جریان میگه کذا و کذا یعنی چیزی هایی شد، اما دیگه نمیگه چی شد، لذا این مطالب که عمر بن خطالب در خانه فاطمه زهرا(س) رفت و گفت هیزم بیارد و ... در همه  منابع شما هست، ظاهرا شما بی اطلاعی دوست من این مطلب رو بخون: https://www.btid.org/fa/news/120654 ؛ https://www.btid.org/fa/news/58263

اگر بعد از خلافت امیرالمومنین به حدیث غدیر استناد کرد، برای دوستی نبود برادر عزیز چون مردم یکپارچه و همگی بعد از کشته شدن عثمان، به در خانه حضرت اومدن و ایشون رو به عنوان خلیفه انتخاب کردن، لذا نیازی به استناد برای دوستی نداشت، بلکه استناد ایشون برای این بود که بگه شما اشتباه کردید و من خلیفه بودم و شما به اشتباه سراغ دیگری رفیتد.

دوست عزیز، ما متقدیم امیرالمومینن(ع) امام بود و نیازی به تلاش برای امامت نداشت، برای حق امامت هم نباید تلاش می‌کرد، چون امامت هم مثل نوبته، مردم باید بپذیرن، نه اینکه با جنگ و دعوا و زور به مردم تحمیل بشه، حضرت، امام بود حال اگر مردم می‌خواستند خلافت ظاهری رو هم قبول می‌کرد و حال که نخواستن رفت کنار و خلافت ظاهری اونا رو رها کرد و این مشکلات به وجود اومد. لذا بین خلافت و امامت فرقه، امامت منصبی الهی است، اما خلافت به مقبولیت و خواست مردم برمی‌گرده، لذا مردم نخواستن حضرت هم کنار رفت، اما همچنان امام امت و مومنین بود.

تصویر .سهیلا.
نویسنده .سهیلا. در

نوشتن عباراتی مثل خخخخخخ از این داعشی ملعون، معلومه جوابهای کارشناس تا اعماق وجود سوزوندتش شروع کرده به ابتذال و یاوه گویی smiley

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 7 =
*****