دلایل انکار رحلت پیامبر توسط خلیفه دوم

21:09 - 1395/09/20

-هرگز انکار وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسط عمر، یک انکار واقعی و ناشی از جهل و عدم آگاهی نبود؛ بلکه نقشه‌ای بود در راستای عملی کردن سناریوی غصب خلافت و کنار زدن امیرالمومنین(علیه‌السلام) و رقیبان انصاری.

نقشه عمر برای غصب خلافت

عمر بن خطاب بلافاصله پس از رحلت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای عملی کردن سناریوی غصب خلافت، اولین اقدام خود را با انکار وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شروع می‌کند، زیرا ابوبکر در مدینه حضور نداشت و او درصدد فراهم آوردن زمانی برای رسیدن ابوبکر به مدینه بود تا در کنار او نقشه‌ی غصب خلافت را به سرانجام برساند. ما در این پست اولین انگیزه عمر از انکار وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به طور مبسوط بیان کردیم. اکنون انگیزه‌ها و دلائل دیگر این اقدام را بررسی می‌کنیم:

انگیزه دوم: ایجاد تشویش در ذهن مردم تا این‌که به سراغ امیرالمومنین(علیه‌السلام) نروند.
مردم بارها و بارها تاکید پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر جانشینی امیرالمومنین(علیه‌السلام) و ولایت ایشان را دیده و شنیده بودند. آنان‌که موافق خلافت حضرت علی(علیه‌السلام) بودند، طبعا بلافاصله بعد از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر گِرد امیرالمومنین(علیه‌السلام) حلقه می‌زدند و با حضرت بیعت می‌کردند. قشر شناور جامعه نیز طبعا وقتی بیعت برخی خواص با امیرالمومنین(علیه‌السلام) را می‌دیدند، آن‌ها نیز با حضرت بیعت می‌کردند.

اما عمر بن خطاب با انکار وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توانست در اذهان مردم و حتی برخی صحابه، تشویش و شک و شبهه ایجاد کند که شاید پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمرده است. به علاوه اینکه عمر با ایجاد رعب و وحشت و تهدید به مرگ، توانست برای مدتی میان صحابه سکوتی ایجاد کند تا آن‌ها نتوانند از روی ترس، رحلت حضرت را تایید کنند.

با این اوصاف، آیا جز این است که عمر با رحلت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) کار خلافت را از دست رفته می‌دید و سعی داشت با وقت‌کشی و بیان کردن این سخن، مردم را از حرکت به سوی امیرالمومنین(علیه‌السلام) و بیعت با ایشان دور سازد؟! تا اینکه ابوبکر به مدینه آمد و در میان مردم به ایراد سخن‌رانی پرداخت. وقتی ابوبکر در کنار عمر قرار گرفت، عمر حرف خود را پس گرفت. و بلافاصله سخن از بیعت با ابوبکر به میان آورد!
او زیرکانه از طرح و نقشه‌ای استفاده کرد که موفقیت‌آمیز خواهد بود، زیرا طرح او براى مردمی که دوست‌دار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند امیدوار کننده بود و این طرح با میل درونی و طبع مردم سازگارتر بود چون آن‏ها آرزو مى‏‌کردند این سخن راست باشد و رهبر محبوب خود را به‌این زودى ‏از دست ندهند؛ از این‌رو شک و تردید به راحتی در دل‌های مردم رسوخ کرد و برای تعیین جانشین، دست نگه داشتند تا مساله حیات یا ممات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) روشن شود.

انگیزه سوم: برای این‌که انصار نتوانند نقشه خود را بلافاصله عملی کنند
در مقابل امیرالمومنین(علیه‌السلام) برخی انصار نیز داعیه خلافت داشتند و عمر از نقشه آن‌ها نیز با خبر بود و با این عمل خود خواست کاری کند تا فعلا انصار نیز برای بیعت با سعد بن عباده نتوانند فرصت بیابند. تا این‌که ابوبکر برسد و او با ابوبکر و برخی هم‌پیمانان قریشی خود، بتواند در برابر نقشه انصار ایستادگی کنند و سرانجام خلافت را از آن خودشان کنند.

بنابراین، عمر با این انکار و تهدیدش، مردم را در یک برزخ و در حالت نفی و اثبات نگه داشت و نگذاشت بیعت مردم با امیرالمومنین(علیه‌السلام) یا با یکی از انصار صورت بگیرد چراکه بر پایه آن ادعا وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زنده باشد، نیازى به کوشش براى‏ تعیین جانشین او نیست.[1]

انگیزه چهارم: پاک کردن نقاط تاریک خود در ضدیت و مخالفت با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
عمر از جمله کسانی بود که به امر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مورد حضور در سپاه اسامه، عمل نکرد و با امر حضرت به مخالفت پرداخت. و نیز او بود که در جریان حدیث قرطاس با کلام پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مخالفت کرده و باعث ایجاد جنجال در حضور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد. نقطه‌های تاریک دیگری نیز برای او در زمان حیات حضرت و در مخالفت با ایشان وجود داشت که باعث شد ولایت‌مداری و محبت او نسبت به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مخدوش کند.
او با این عمل خود می‌خواست این‌گونه جلوه دهد که چقدر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را دوست داشته و هیچ رغبتی به مرگ حضرت ندارد. او با تظاهر به حب شدید نسبت به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواست آن نقاط تاریک و لکه‌های ننگ را تحت الشعاع قرار دهد.[2]

با این توضیحات، آشکار می‌شود که هرگز انکار وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسط عمر، یک انکار واقعی و ناشی از جهل و عدم آگاهی نبوده است، بلکه تظاهر او نقشه‌ای بود در راستای عملی کردن سناریوی غصب خلافت و کنار زدن امیرالمومنین(علیه‌السلام) و رقیبان انصاری.

________________________________________
پی‌نوشت
[1]. أين سنة الرسول وماذا فعلوا بها؟، أحمد حسين يعقوب، ص158-159، نسخه الکترونیکی، متن کتاب.
[2]. اغتيال النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، الشيخ نجاح الطائی، بیروت، دار الهدى للتراث، چاپ اول، 1419ق-1998م، ص159.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****