بررسی چند روایتی که روز سیزدهم را نحس دانستند

12:06 - 1395/01/14

چکیده:در برخی از روایات، بعضی از ایام مانند روز سیزدهم ماه، نحس دانسته شد اما با بررسی دقیق این روایات، می یابیم که نه تنها بسیاری از این روایات معتبر نیستند بلکه بر فرض صحت نیز هرگز دلالت بر نحس ذاتی بود یک روز ندارند.

ما در این پست بیان کردیم که عدد 13 و نیز ایام به‌خودی خود، سعد و یا نحس نیستند، بلکه سعد و نحس بودن آنها به خاطر حوادث نیک و بدی است که در ایام واقع شده است، به این جهت نمی‌توان به طور مطلق روزی را بد یا خوب دانست.
اسلام نیز نحس دانستن برخی ایام را نهی کرده و با این فرهنگ غلط و خرافه‌ای به مبارزه پرداخته است. بنابراین نمی‌توان روزی مانند سیزده فروردین را نحس دانست و از شرّ نحوست آن به دامان طبیعت پناه برد و آن را به‌در کرد.

با این حال، اگر در میان روایات بچرخیم به روایات بسیاری درباره‌ی سعد و نحس ایام هفته و سعد و نحس ایام ماه‌های عربی و نیز ماه‌های فارسی و رومی رسیده است برمی‌خوریم. به عنوان نمونه در جلد چهاردهم از کتاب «بحار الانوار» تعداد زیادی از آن احادیث نقل شده است. در برخی از این روایات، بعضی از ایام مانند روز سیزدهم ماه را نحس دانسته شد. ابتدا برخی از آن روایات را بیان کرده و سپس آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است که فرمود: «به راستی آن (روز سیزدهم) نحس است. در آن روز از منازعه و حکم کردن و ملاقات با سلطان و هر کاری پرهیز کن و در آن روز به سر خود روغن نمال و سر و... را نتراش و کسی که در این روز گم شود یا فرار کند، سالم می ماند».[1]
و نیز حضرت امام صادق(علیه‌السلام) در روایتی دیگر می‌فرماید: «(سیزدهم) روز نحسی است که در آن روز پسر نوح و همسر لوط هلاک شده‌اند و این روز، روزی است مذموم. پس از شرش به خدا پناه برید و کسی که در آن روز به دنیا آید، شوم و کم‌ذوق و بسیار کینه‌ای و بد خُلق خواهد بود و کسی در آن روز یا شبش بیمار شود، بر او (از مرگ) ترسیده می‌شود».[2]

بررسی روایات:
در این روایات باب که برخی ایام را نحس شمرده‌اند چند نکته قابل ذکر وجود دارند که با توجه به آنها نمی‌توان به این روایات اعتماد کرد:
اولاً: بیش‌تر این احادیث علی‌رغم نقل در جوامع حدیثی، ضعیف‌اند، چون مرسل هستند که یا به‌کلی، بدون سند هستند و یا این که قسمتی از سند را ندارند. این دو روایت مذکور نیز از روایات مرسله‌اند و سندی برای آن در «بحار» ذکر نشده است، لذا قابل اعتماد نیستند.

ثانیاً: با روایات دیگری که از مذمت و نحس دانستن ایام نهی کردند منافات دارد. مثلا در حدیث می‌خوانیم: «امیرالمومنین(علیه‌السلام) عازم جنگ با خوارج بود که شخصى عرض کرد: یا على، مى‌ترسم اگر اکنون عازم شوى به پیروزى دست نیابى. من این را به وسیله‌ی علم نجوم، دریافته‌ام». آن حضرت فرمود: «آیا تو گمان مى‌کنى ساعتى را نشان می‌دهى که هر که در آن سفر کند، بلا و بدى از او دور گردد؟! و بر حذر می‌دارى از ساعتى که هر که در آن روانه شود، زیان و سختى او را فرا گیرد؟! کسى که این سخنان تو را باور کند، قرآن را دروغ پنداشته و براى به دست آوردن آنچه دوست دارد و دورى از ناپسندى‌ها، از یارى خدا بى‌نیاز گردیده است. هر که به گفتار و فرمانت رفتار نماید، باید تو را حمد و سپاس گذارد، نه پروردگارش را! زیرا تو گمان دارى که او را به ساعتى راهنمایى کرده‌اى که در آن سود به دست آورد و از زیان ایمن گشته است».[3] به شهادت تاریخ، آن حضرت بر خلاف توصیه‌ی آن مرد، به سوى خوارج حرکت کرد و در جنگ با آنان نیز پیروز شد.

در روایتی دیگر، امام هادی(علیه‌السلام) در عتاب به یکی از یارانش فرمود: «روزها چه گناهی دارند که شما آنها را شوم می‌دانید، در حالی که کیفر اعمال شما در این روزها دامان‌تان را گرفته است؟ شوم دانستن ایام فایده‌ای ندارد. خداوند شما را به خاطر مذمت نمودن چیزی که نکوهش ندارد مجازات می‌کند. مگر نمی‌دانی که خداوند ثواب و عقاب می‌دهد؛ و جزای اعمال را در این سرا و سرای دیگر خواهد داد؟!»[4] این حدیث صریح است در این که سعد و نحس ربطی به زمان و وقت ندارد و اشاره به این است که اگر روزها هم تأثیرى داشته باشند به فرمان خداست، و هرگز نباید براى آن‌ها تأثیر مستقلى قائل شد و از لطف خداوند خود را بى نیاز دانست؛ وانگهى نباید حوادثى را که غالباً جنبه‌ی کفاره‌ی اعمال نادرست انسان را دارد، به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد و شاید این بیان بهترین راه براى جمع میان اخبار مختلف در این باب باشد.

ثالثاً: از نظر عقلی اجزای زمان با هم مساوی‌اند و نمی‌توان گفت که برخی از ایام نحس‌اند و برخی سعد. علامه «طباطبایی» در تفسیر شریف «المیزان» به همین نکته به خوبی اشاره کرده و می‌نویسد: «ما با نگاه عقلی به هیچ وجه نمى‏‌توانیم بر مبارکی روزى از روزها و یا زمانى از زمان‌ها و یا نحوست آن برهان و دلیلی بیان کنیم، چون طبیعت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است که اجزا و ابعاضش مثل هم هستند و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم و اما عوامل و عللى که در ایجاد حوادث مؤثرند و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند، از حیطه‌ی علم و اطلاع ما بیرونند».[5] برخی از اتفاق‌های ناخوشایند در زندگی معلول گناهان ماست و ربطی به ایام ندارد.

رابعاً: با دقت در روایاتی که ایام خاصی را نحس می‌شمارند _ از آن جمله چهارشنبه هر هفته، چهارشنبه‌ی آخر ماه، 7 روز از هر ماه عربی و 2 روز از هر ماه رومی و امثال آن _ روشن می‌شود که در بسیاری از آنها، علت این نحوست هم ذکر شده و آن عبارت است از این که، در این روزهای نحس، حوادث ناگواری به طور مکرر، اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دینی، از قبیل رحلت رسول خدا‌(صلی‌الله‌علیه‌‌‌وآله) و شهادت سید‌الشهدا(علیه‌‌السلام) و انداختن حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) در آتش و یا نزول عذاب بر فلان امت و خلق شدن آتش و امثال اینها. و از این رو علت نحوست اتفاق‌هایی است که در این ایام رخ داده است نه این که آن قطعه از زمان نحوست ذاتی داشته باشد.
به عنوان نمونه در روایتی از امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) می‌خوانیم که شخصی از امام(علیه‌السلام) درخواست کرد تا درباره‌ی روز چهارشنبه و فال بدی که به آن می‌زنند و سنگینی آن، بیانی فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟ حضرت فرمودند: «منظور چهارشنبه‌ی آخر ماه است که در محاق اتفاق افتاد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت ... و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد».[6]

در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که حضرت آدم در آن روز آفریده شد، هم‌چنین روز بیست و ششم، چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت. یا این که روز سوم ماه، روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آن‌ها کنده شد یا این که روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که نوح سوار بر کشتی شد (و از غرق شدن نجات یافت.) یا این که در مورد نوروز در حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) می‌خوانیم که فرمودند: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد و روزی است که علی(علیه‌السلام) بر دوش پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌‌وآله) رفت و بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیرخم مصادف با نوروز بود و...».[7]

در ضمن در همین دو روایتی که در ابتدا نقل شد، قرائنی وجود دارند که راز نحس بودن آن ایام، حوادثی است که در آنها واقع شده‌اند.
از مجموع این روایات چنین برمی‌آید که مقصود اسلام از بیان مسأله‌ی سعد و نحس ایام، توجه دادن مسلمین به این حوادث است، تا از نظر عمل، خود را بر حوادث تاریخى سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.
خلاصه این که، در روایات متعددی سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است تفسیر شده و ربطی به نحوست ذاتی آن زمان خاص ندارد.

نکته مهم دیگر اینکه: اگر واقعاً سیزده نحس بود و تولد در آن روز شؤم، پس چرا بزرگ‌ترین انسان عالم هستی بعد از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یعنی امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) در سیزده رجب به دنیا آمد و آن همه خیر و برکت و علوم را برای بشر به ودیعه گذاشت؟
عدد سیزده برای شیعه عدد مقدسی است چرا که امام اول شیعیان در روز 13 رجب در درون کعبه دیده به جهان گشود و از میان چهارده معصوم، سیزده نفر آنها مرد هستند.

در نتیجه: به طور خلاصه مى‌توان گفت که تفکر اسلامى درباره‌ی زمان آن است که این پدیده، ذاتاً سعد یا نحس نیست و نمى‌تواند عامل سعادت و نحوست یا سبب فاعلىِ نشاط یا اندوه باشد؛ بلکه تنها به منزله‌ی ظرف و موقعیتى است که در آن رویدادها و حوادث تلخ و شیرین روى مى‌دهد. اگر هم در برخى موارد سعادت یا نحوست به ایام نسبت داده مى‌شود، به سبب حوادث تلخ یا شیرینى است که در آن روزها رخ داده است؛ وگرنه زمان از حیث زمان بودن، به شومى و برکت توصیف نمى‌شود.

____________________________________
پی‌نوشت:
[1]. «أَنَّهُ یوْمُ نَحْسٍ فَاتَقِ فِیهِ الْمُنَازَعَةَ وَ الْحُکومَةَ وَ لِقَاءَ السُّلْطَانِ وَ کلَّ أَمْرٍ وَ لَا تَدْهُنْ فِیهِ رَأْساً وَ لَا تَحْلِقْ فِیهِ شَعْراً وَ مَنْ ضَلَّ فِیهِ أَوْ هَرَبَ سَلِمَ». بحارالانوار، ج 56، ص 65. ضمیر "انه" به سیزده برمی‌گردد که قبلاً به آن اشاره شده است؛ لذا مرحوم مجلسی نیز عنوان سیزده را انتخاب نموده است.
[2]. «یوْمٌ نَحْسٌ فِیهِ هَلَک ابْنُ نُوحٍ وَ امْرَأَةُ لُوطٍ وَ هُوَ یوْمٌ مَذْمُومٌ فِی کلِّ حَالٍ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهِ وَ مَنْ وُلِدَ فِیهِ کانَ مَشْئُوماً عَسِیرَ الرِّزْقِ کثِیرَ الْحِقْدِ نَکدَ الْخُلُقِ وَ مَنْ مَرِضَ فِیهِ أَوْ فِی لَیلَتِهِ یخَافُ عَلَیهِ». بحارالانوار، ج56، ص 66، روایت 69.
[3]. نهج البلاغه، ترجمه‌ی فیض الاسلام، خطبه‌ی 78، ص178.
[4]. «مَا ذَنْبُ الْأَیامِ حَتَّی صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِیتُمْ بِأَعْمَالِکمْ فِیهَا... قَالَ وَ اللَّهِ مَا ینْفَعُکمْ وَ لَکنَّ اللَّهَ یعَاقِبُکمْ بِذَمِّهَا عَلَی مَا لَا ذَمَّ عَلَیهَا فِیهِ أَ مَا عَلِمْتَ یا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلًا». بحار، ج 56، ص 2، روایت 5 و 6.
[5]. ترجمه‌ی المیزان، ج‏19، ص116.
[6]. «آخر أربعاء فی الشهر و هو المحاق و فیه قتل قابیل هابیل اخاه ... و یوم الاربعاء ارسل الله عزوجل الریح علی قوم عاد». الخصال‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اكبر، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1362 ش‏، ج2، ص388.
[7]. تفسیر نمونه، جلد23، صص 43و44.

نظرات

تصویر سجادکامرانفرد
نویسنده سجادکامرانفرد در

باسلام  دوست عزیز . در قران ایه داریم  که  خداوند میفرماید ما در روزی  نحس  مثلا بر فلان  قوم   عذاب  نازل کردیم .  روز نحس وجود داره .   اما   نحسی  که  در واقع  خداوند  بهش میگه  نحس به نظر شخصی بنده  شاید نحسی باشه  که همه جوره تکمیل باشه .  مثلا  از حالات نظرات کواکب به یکدیکر .   مثل مقابله  مقارنه تربیع ووو   کلا همه جوره کامل باشه  در مورد مثالت چهارشنبه اخر ماه که نحسه تا جایی که خودم در موردش تحقیق کردم . یعنی شرطش  اینه که اولا چهارشنبه باشه  نه هر روزی . دوما  چهارشنبه اخر ماه قمری باشه  ،نه  هرچهارشنبه  اخر ماه قمری (چه بسا  اخرین چهارشنبه  ماه بیفته تو روز 24 ماه قمری )پس شرط دومش  اینه چهارشنبه ای که  ماه در حالت محاق باشه . یعنی بیفته بین تاریخ 28 تا 30 ام ماه قمری .   شرط سومش اینه که  تو اون چهار شنبه  قمر در  صورت فلکی عقرب هم باشه  و چند شرط دیگه  که  دلالت بر نحسی کنه   باید  کسی نجوم بدونه که بگم  متوجه شه .پس به همین اکتفاع میکنم.  منظور خداوند  این نمونه  روزه چهارشنبه  نحسته!  و چون  علم ناقص ما نمیکشه .  بلافاصله  تا اسم چهارشنبه بگوش میاد میگیم نحسه ،  چه برسه چهارشنبه اخر ماه !حالا برا همین  خداوند  و معصومین علیه السلام باز تو روز چهار شنبه  و چهار شنبه اخر ماه  که بغیر روز 28تا 30 قمری (اگه ماه 30 روز بود دیگه  28 هم نحس نیس اگه چهارشنبه باسه . ولی تو ماههای 29 روزی قمری   چون  ماه در محاق نحسه   هر روزی از ایام هفته باشه بسته به اینکه  واسه چه کارایی  نحسه مثلا تو دعا نوشتن اگه مقصودمون باشه که نحسه  ولی خونه ساختن اتفاقا شاید اون لحظه خوب باشه ،حالا چهار شنبه یه کم بیشترنحستره )حالا معصومین علیه السلام میان  یه کار سعدی انجام میدن که  به ما بفهمونن که همه چهارشنبه ها نحس نیستن . مثلا انجام حجامت .  حالا مثال خداوند که به ما بفهمونه  که  واقعا  روزه  سیزده نحس هست منظورش  هر سیزدهی نیست !. میاد عزیز ترین  مخلوقاتش بعد از پیامبر  اکرم صلوات الله . امیرالمونین علیه السلام رو تو روز سیزده  متولد میکنه . و امام حسین  علیه سلام رو  تو روز سوم که باز نحسه  بدنیا میان . خب این  میخاد به ما بفهمونه  اتفاقا   چه بسا  که یکی  از شرطهای همین  نحسی ها  خودش به تنهای سعد باشه و در کنار بقیه تبدیل به نحس میشه  .  مثالش تو  نجوم  خورشید و ماه  هر دو  سعد  هستن  اما اگه به نظر مقابله باهم باشن  ماه نحس میشه .   یا زهره که سعد اصغر هست در نظر مقابله با  خورشیدکه خودش هم سعد هست باز نحس میشه . حالا در نظر مقابله با  زحل که نحس اکبر هست دیگه بیشتر نحس میشه .  چون گفتن این مسائل واقعا  نیاز به  درک و تحقیق داره   خب معصومینم   مجبور بودن به هر کس اندازه  فهمش بگن . بخاطر همین میبینی تو  احادیث  ایجاد شبهه میشه در نظر خیلی ها ؛  اما واقعا اینجور نیس .  حتی مثال قرآنیش هم هست که خداوند میفرماید  این کتاب اسمانی خیلی ها رو گمراه میکند  و به چالش میوفتن و پیش خودشون فکر میکنن  تناقض از کتاب خدا گرفتن  وبا خوشحالی همه جا  جار میزنن  . در صورتی که عقلشون کشش فهمیدن نداره .  بحث طولانی شد . امیدوارم  تونسته باشم    مطلب رو  به تور مختصر و  مطابق فهم  همگان  جا انداخته باشم .  با صلوات بر محمد وآل طاهرین علیه السلام.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****