مشکلات یک دختر 43 ساله

سلام  نمیدونم چی بگم بعضی احساسات رو حتی اگه همه چیز هم داشته باشی نمیتونه جبران اون کمبودها بشه وشاید ربطی هم به سن وسال نداشته باشه هرکس تویه سنی این احساس رو پیدا میکنه ...

درمورد مشکل شما به نظرم اولین وبهترین راهکارش دعا کردن و طلب کردن از خداست خدایی که هیچ کاری برای او غیرممکن نیست و در پیری به حضرت زکریا فرزند عطا میکنه ...پس تا میتوانید ارتباط خودتون رو با خدا تقویت کنید و تنهایی هاتون رو با خدا قسمت کنید من خودم هر وقت احساس تنهایی می کنم با خدا درد ودل می کنم چون اون تنها کسیه که از درون و نیت قلبی شما ومشکلات شما آگاهه ...دومین راه به نظرم حضور در مکان های مذهبیه که باز هم علاوه بر آرامش درونی برای شما موقعیت ازدواج فراهم میکنه و همچنین پیداکردن افرادی که واسطه ی ازدواج هستند

من خودم در فامیل آقایی رو میشناسم که با سن بالا هنوز مجرد هست و خانم هایی هم  در فامیل هستند که سنشون بالا رفته و مجرد هستند و واقعا کاش می شد اونها رو بهم معرفی کرد اما معمولا یا آقا حاضر به کوتاه اومدن از شرایطش نیست یا خانم ودرنتیجه تنها هستند یا آقایی که سنش داره همینطور بالا میره ولی خودش و مادر پسر اونقدر سخت گیری می کنند که انگار خودشون هیچ ایرادی ندارند ...

نمیشه واقعا تقصیر را گردن کسی انداخت و بازهم تنها امید به خداست که میتونه انسان رو درهرحالی که هست آروم کنه

امیدوارم شما وهرکس که مشکل شما رو داره خداوند برایش راه نجاتی قراربده و از فضل و رحمت خودش آنها را بی نیازکنه

آیه ی دو وسه سوره ی طلاق رو زیاد بعد از نماز بخونید و همچنین دعای فرج را مرتب بخونید ...

"ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره ی قد جعل الله لکل شی ء قدرا..."

التماس دعا

سلام
من برای نظر همه ی دوستان احترام قائل هستم ولی چند مورد به ذهنم رسید که گفتم خدمتتون عرض کنم.
مورد اول اینکه ما در مورد مشکلاتمون نباید صورت مسئله رو پاک کنیم، مثلاً نباید بگوییم چون دهه ی 50 هستیم با یکسری مشکلات روبرو بودیم،چون دهه ی 60 هستیم با یکسری مشکلات دیگر روبرو هستیم و ... من شغل خودم تدریس هست و کلاسهای تدریسم به صورت مختلط در تمام گروه های سنی تشکیل می شود به نظر من پر مشکلات ترین افراد جامعه ی ما که نیاز به بررسی زیادی در موردشون هست بچه های اواخر دهه های 70 و80 هستند چون دچار دوگانگی فرهنگی هستند و با اینترنت و ماهواره و موبایل و موارد دیگه در ارتباط هستند گروه های پر مخاطره ای هستند. دهه های 50 و 60 از خیلی جهات بهتر هستند، افراد این دو دهه به مسائل اخلاقی و نجابت و انسانیت اهمیت بیشتری می دهند و این قابل تقدیر هست...
پس لازم نیست از جملات منفی مثل نسل سوخته استفاده کنیم، بعد هم شما از خیلی ها جلوتر هستید همین که ادامه تحصیل  داده اید، شغل و وضع مالی خوبی دارید بسیارعالیست.
مورد بعدی اینکه ازدواج یک مسئله نیست که براش یه فرمول ارائه دهیم و مسئله رو حل کنیم و ... باید اول در کشور ما یه بررسی انجام بگیره و مشخص بشه که اصلا هدف افراد از ازدواج چیست؟؟ یکسری از افراد خود ازدواج کردن رو یک هنر می دونند و با ازدواج کردن افتخار می کنند که این مورد واقعاً مضحک است!!! مهم نیست که افراد چقدر زود یا دیر ازدواج می کنند مهم این است که در هر سنی و با هر شرایطی که ازدواج می کنند به آرامش می رسند؟ و خوشبخت هستند یا نه؟ و بعد از ازدواج به فکر طلاق نباشند و به فکر ساختن زندگی مشترکشون باشند.
مهم نیست که شما تا به حال ازدواج نکرده اید ولی من مطمئنم که در هر کار خدا حکمتی نهفته است که ما از آن آگاه نیستیم، شاید تا یک سال دیگر با یک شخصی ازدواج کردید که تا پایان زندگی مزه ی خوشبختی واقعی را بچشید و دیگران به شرایط شما حسودی بکنند...
مورد دیگه اینکه در سنین خاصی می توان راهکارهای مختلفی را برای ازدواج پیشنهاد داد مثل : در اجتماع بودن، به خود رسیدن و ... ولی شما که در این سالها هم فعالیت اجتماعی داشته اید و این راهکارها برای دخترهای خیلی جوان هست نه برای سنین شما.
من نیاز به ازدواج را منکر نمی شوم ولی در ازدواج حکمتی نهفته است که فقط خدا از آن آگاه است... درست است که ما خودمان برای سرنوشتمان تصمیم می گیریم ولی من اینقدر دخترها رو دیده ام که در سن18 سالگی یک خواستگار داشته اند و ازدواج کرده اند و اینقدر دخترها را در دیده ام که 100 تا خواستگار داشته اند و تا سن 50سالگی هم ازدواج نکرده اند، به نظر من چون خواست خدا در امر ازدواج خیلی مهم است.
شما چون مذهبی هستید و در این سالها هم نجابت و متانت خودتون رو حفظ کرده اید به همین راه ادامه دهید و از روش هایی مثل ازدواج موقت و سایت و چت و ... استفاده نکنید، چون اکثریت این روشها بی راهه است... قرآن کریم می فرماید: و آن کسانی که امکان ازدواج برایشان فراهم نیست، عفت پیشه کنند.
و این مورد رو بدانید که صرفاً ازدواج کردن خوشبختی محض نیست، اینکه با چه کسی ازدواج می کنید و با چه معیارهایی ازدواج می کنید خوشبختی شما رو تضمین می کند...
از خود خدا بخواهید و دعا کنید تا راهی برای ازدواج شما قرار دهد و اینکه خود خدا در قرآن می فرماید: ما همه ی موجودات را زوج آفریدیم. مطمئناً خدا برای شما هم زوجی قرار داده که هنوز در مسیر شما قرار نگرفته، صبر کنید...ان الله مع الصابرین. نگویید سنم به اندازه ی کافی بالا رفته، چقدر صبر کنم... زلیخا سالهای سال صبر کرد و خدای مهربون یوسف نبی را قسمتش کرد...(مهم نیست چقدر طول می کشد... عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد)
اگر براتون امکانش هست سوره ی یاسین رو هر روز بخونید و تاثیراتش رو ببینید.
براتون آرزوی خوشبختی و سعادت دارم.

سلام دوست عزیز

نظر من در مورد شما به صورت کلی بود و منظور من اینه که زنان شاغل اکثرا یا مطلقه هستن یا مجرد بازم میگم منظورم همه نیست و قشر زیادی رو که خودم دیدم میگم . اکثر دختران وقتی که در سن ازدواج هستن متاسفانه تازه شاغل میشن دیگه مثل قبل با دیگران برخورد نمیکنن و خیلی سرسنگین و جوری رفتار میکنن که هرکی ببینتشون فکر میکنه از غرور زیاد اینطور رفتار میکنن پس دوحالت پیش میاد یا کسی که ایشون رو پسندیده از ترس غرور پا پیش نمیزاره چون میدونه زندگی آیندش تباه میشه و هر روز باید سرکوفت شغل و تحصیلات همسرشو بشنوه پس قیدشو میزنه

در حالت دوم طرف بخاطر زیبایی یا شغل و موقعیت اجتماعی اونو میپسنده و می ره جلو و متاسفانه بعد از یه مدت به علت نداشتن معیارهای درست و عدم شناخت کافی بازم منجر به طلاق میشه 

در صورتی که بنظر من هر کسی با داشتن اخلاق خوب، رفتار و صحبتهای صادقانه و داشتن لبخند بر لب ضمن برخورد با دیگران باعث بوجود اومدن علاقه و حس خوب دوست داشتن میشه و همین چیزهای ساده باعث داشتن زندگی سالم و دائم میشه.

سعی کنین بیشتر رو حوزه اجتماعی تون کار کنین و اونو گسترش بدین.منظورم از حوزه اجتماعی فیس بوک و... نیستااا منظورم اینه که میتونین سالی یکبار مدرسه تون رو عوض کنین با این کار شما با معلمهای بیشتری آشنا میشین و اونها هم خودشون تو خانواده هاشون ممکنه مرد مجرد که به سن شما بخوره وجود داشته باشه

و اینکه باید با معلمهای دیگه بیشتر دوست بشین و برخورد داشته باشین و باهاشون در مورد ازدواج و تمایلتون به ازدواج صحبت کنین تا ان شاءالله مورد خوبی نصیبتون بشه .بهرحال با دست روی دست گذاشتن و هیچی نگفتن معجزه ای اتفاق نمی افته .پس با بقیه خوش برخورد باشین و دوست بشین و سعی کنین سالی یکبار مدرسه تونو عوض کنین و هم به کلاسهای آموزشی مختلف برین و از تنهایی بپرهیزید که تنهایی هم روحتون رو میسوزونه و هم جسمتون رو کسل و ناتوان میکنه.

ضمنا چون شما مذهبی هستین شرکت تو مجالس مذهبی هم خیلی کمکتون میکنه که اولا روحیه تون بالا بره و هم در معرض دید دیگران باشین

بازم عذر میخوام منظوری از حرفهام نداشتم و غلط املایی هم یه شوخیه (دوستان میدونن)

موفق باشید

باسلام

آقای امین خیلی ممنون از این که به سوال من پاسخ دادید ولی من از مشاوره شما احساس رضایت ندارم زیرا یکی از راهکارهای شما این است که گفتین بیشتر در معرض دید باشید تا مورد انتخاب قرار بگیرید وتجرد خود را پنهان نکنید، کسی که در یک محیط اجتماعی مثل مدرسه مشغول بکار هست همیشه در معرض دیدهست پس در معرض دید بودن فقط کافی نیست  ومن هیچ وقت مجرد بودن خود را پنهان نکرده ام. راهکاربعدی شما استفاده ازسایت همسریابی بود این راهکار نیز به دلیل اینکه مرتبا در صداوسیما از این کار منع می کنند راهکار قابل اطمینانی نیست و راهکار بعدی شما ازدواج موقت در موقع اضطراربود که من با این راهکار شما شدیدا مخالف هستم زیرا از همه  نظرها وجهه و صورت خوشی ندارد ومن هیچ وقت حتی در صورت اضطرار هم دست به اینکار نمی زنم . در کل  من معتقدم که اکثرآقایون اولین گزینه ای که مد نظرشان هست زیبایی و قد می باشد واصلا به نجابت و فرهنگ اجتماعی و خانوادگی دختران توجهی ندارند و نجابت و فرهنگ جزء گزینه های آخر آنها است دلیل تجرد خیلی از دخترها بیشترهمین مورد است.

سلام

بنده نگفتم توی دید بودن به تنهایی کافی است بلکه راهکارهایی که عرض کردم مکمل هم هستند و صرفا احتمال ازدواج شما رو تقویت میکنن. بعلاوه اینکه توی دید بودن به محیط آموزشی منحصر نمیشه برای همین موارد دیگر رو هم خدمتتون عرض کردم.

در مورد سایت های و مراکز همسریابی هم باید عرض کنم منع صدا و سیما به خاطر مورد سوء استفاده قرار گرفتنه. وقتی شما با چشم باز به سمتش برید و نذارید سوء استفاده ای صورت بگیره، دیگه دلیلی برای منع باقی نمیمونه.

ازدواج موقت رو هم به خاطر این جمله شما عرض کردم:  فقط چند سالی هست که تنهایی خیلی به من فشار وارد می آورد و فکر من را بسیار به خود مشغول نموده است و  این گاهی اوقات آنقدر زیاد می شود که فکر گناه در من ایجاد می شود

اینکه میفرمایید دلیل تجرد خیلی از دختر ها توجه بیش از حد پسرها به ظاهر و زیباییه تا حدودی درسته اما همۀ علت نیست. بخشیش به خاطر خود دخترهاست که وقتی موقع ازدواجشونه به بهانه های مختلف تن به ازدواج نمیدن. بخشیش به خاطر مشکلات اقتصادیه که پسرهای آماده ازدواج رو کم میکنه. البته اشتغال زنان با حقوق پایین یکی از عمده مشکلات اشتغال مردان و در نتیجه مجرد موندن دختراست!!! بخش دیگش هم مربوط به توقع دخترهاست که نمیخوان واقع گرا باشن. به عنوان مثلا وقتی یه دختری مثلا وضع مالی خوبی ندارن یا ظاهر خوبی نداره، باید این واقعیت رو بپذیره و مطابق همون به خواستگارهاش جواب بده ولی غالبا اینطور نیست و حتی برعکسه.

عزیز من از گذشته شما خبر ندارم ولی خوب چیزی که میدونم و خودتون گفتید اینه که الان نیاز به یک همسر دارید که خوب البته هر کسی این نیاز رو داره.ببینید شما حتما دوستان متاهلی دارید یا اگر نه میتونید دوستانی رو پیدا کنید که همسن خودتون باشند که اگر افراد واقعا دلسوز و مورد اعتمادی باشند میتونید بهشون بسپرید که مورد مناسبی رو ضمن حفظ عزت نفس و شئونات شما براتون معرفی کنند .ولی خوب توجه کنید این دوستانتان واقعا افراد دلسوزی باشند و مورد اعتماد خیلی مهمه و این رو به این راحتی نمیشه فهمید باید دقت و توکل به خدا داشته باشید به نظرمن برای شما درمیون گذاشتن و سپردن به چنین دوستانی بهترین راهه.و حواستون باشه برای حل این مشکل هیچ وقت به یک آقا حتی روحانی محلتون هم رو نندازید که کسی رو براتون معرفی کنه .چون جدای ازاینکه متاسفانه 90 درصد اقایون چون این مساله رو درک نمیکنن ممکنه این رو بزنن توی سر آدم بعد تازه اگه یکم ادم از خدا بی خبری هم باشند خیال میکنن شما دور از جونتون به اونها نظر دارید و حتی اخرسر اگه مجبور شدید این کار رو بکنید نگید برای خودم بگید برای مثلا دوستم میخوام مشکلش برطرف بشه.در کل به نظرم هیچ چیز بالاتر از حفظ عزت نفس و احترام و احساسات شما نیست .التماس دعا

سلام
یه تعریفی در بحث اقتصاد هست. به نام هزینه فرصت. اینکه ما به ازای انتخاب یک یا چند آیتم به یقین آیتم ها و فرصت های دیگر رو هزینه می کنیم.
هزینه از دست رفته شما در ازای پول و مقام و شغل و مسکن در واقع سن
ازدواج و همسر و مادر شدن بوده. ولی از اینجا به بعد دیگه منیت خودت رو بشکن. تا بتونی دهه ی چهارم زندگیت رو از من تنها به مای با هم بگذرونی.

عزیزم خوشی زده زیر دلت...شوهر میخای چکار وقتی همه چیز داری.راحت زندگی میگذرونی.برو توو گروه های مختلف مثل کوهنوردی با جندتا مثل خودت دوست شو از زندگی لذت ببرین،حالا حتما باید شوهر باشه؟؟؟که همش گیر بده کجا میری با کی میری و.... من جای تو بودم بچه ب سرپرستی میگرفتم.به شما دختر تعلق میگیره.هم ثواب داره هم زندگیتون تحول میکنه...من بودما حتما همینکارو میکردم

سلام مينا خانوم

واقعا ناراحت شدم براي موضوع شما ، چون از احساسي صحبت مي كنيد كه بيشتر از جنس خانوماست

دوست خوبم واقعا نمي دونم چي بايد بگم ، قصدم از بيان نظر فقط دلداريه . توكل كنيد به خدا و كامنت آقاي امين ( مشاور) هم مي تونه كمكتون كنه .تا زمانيكه اين تنهايي به سر بياد و انشاءالله كه نزديك هست و ثمره صبرتون رو بزودي خواهيد ديد ، براي اينكه كمتر خودتون رو اذيت كنيد تمركز و توجهتون رو از اين قضيه برداريد براي پر كردن خلاء هايي كه توي زندگي تون وجود داره براي آرامش بخشيدن به خودتون دست به يه اقداماتي بزنيد .

ببينيد هر كسي تمايل به دوست داشتن و دوست داشته شدن داره و دختر خانوما كمي كه پخته تر مي شن تمايل به داشتن فرزند هم پيدا مي كنند

نظر من اينه كه شما با توجه به امكانات مادي كه داريد براي سرپرستي يه فرزند اقدام كنيد حالا با توجه به شرايط خودتون كه شما بهتر مصلحت مي دونيد يا اون بچه رو پيش خودتون نگه داريد و يا دورادور سرپرستش باشيد و اوقات تنهايي اون و خودتون رو با اين كار خدا پسندانه پر كنيد تا عواطف تون رو هم به بهترين نحو ارضا كرده باشيد .

و به نظرم خيلي خودتون رو درگير كار و محيط شغلي نكنيد توي محيط هاي ديگه بيشتر رفت و آمد كنيد با قصد كمك به مردم و انجام خير . چون با اين طريق هم در جهت رضاي خدا و براي خدا كاري كرديد و هم اينكه باري از دوش مردم بر مي داريد و اين باعث ميشه كه محبت واقعي شما به قلبشون نفوذ كنه .

ببينيد اينكه شما مدام ناراحتي داشته باشيد براي اين موضوع و زندگي رو براي خودتون سخت كنيد ، كاري از پيش نمي بريد پس زاويه ديدتون رو به دنيا عوض كنيد و توكل كنيد به خدا و اميدوار باشيد حتي اگه فكر مي كنيد با توجه به سنتون ديگه نبايد جاي اميدواري باشه ، كه هست ....

اميدوارم بزودي خبر شادماني و ازدواجتون رو بشنويم . ازدواجي كه سرتاسر خوشبختي باهاش باشه .

عزیزم من دهه شصتی هستم و همه مشکلات شما رو من هم دارم بنابراین خوب درکتون میکنم. نشستن و حرف زدن و نصیحت کردن آسونه همه بلدند. شاید باعث بخشی از مشکلاتی که دامنگیر من و شما و امثال ماست خودمونیم اما با اطمینان میگم که درصد زیادش مربوط به جامعمون مییشه خیلی از مسائلی که هممون میدونیم و توضیح دوبارش از حوصله من خارجه. جائیکه من شاغلم چند تا از دخترانی که دوست پسر دارند در شرف ازدواجند اما من...!

خواستگار داشتم اما هنوز قسمت نشده. ادم سختگیری هم نیستم اما فکر میکنم معیار ازدواج برای خیلی از آقایون نسبت به قبل تغییر کرده. جالبه میگن خواستگار که میاد سنگین و متین باش... جلسه اول که دختر نمیخنده و از این حرفا ولی چند مورد پیش اومده که آقاهه منتظر بوده تو همون نگاه اول یا جلسه اول خودتو هل بدی تو احساساتش... این نظر شخصیه منه تعمیم هم هم نمیدم به همه آقایون اما...

بد زمونه ای شده... بد

خیلی عجیب هست که شما معلم ها تا سنتون کم هست ناز میکنید شوهر کنید وقتی هم سنتو رفت بالا میگید شوهر پیدا نمیشهوبیشتر عجیب هست اگر بگید تا حالا خواستگار نداشتید خیلی از مردها برای امثال شما سر ودست میشکنند

سلام مینا خانم...

ان شاالله که شرایط ازدواج خوب براتون زود مهیا بشه و از تنهایی در بیاین...

البته دهه 50 که متاسفانه درد جنگ کشید دهه 60 هم عواقب جنگ و ....

شکر خدا که از نظر مالی و کار مشکل ندارین اما فکر کنم به سن شما که برسم هم تنهام هم آث و پاث...

التماس دعا

سلام دوست عزیز

اولا هراسان اینجوری نوشته میشه نه حراسان(اینو چون دبیر هستین نوشتم یه موقع جلو بچه ها ننویسین زشت بشین )

در ثانی فکر همسر دوم رو از سرتون بیرون کنین چون بنظر من تنها باشین اعصابتون خورد بشه بهتر از اینه که همسر دوم بشین و یه عمر نفرین ناله پشت سرتون باشه و با اعصاب خوردی زندگی کنین

واما حرف آخر

بنظرم اگر خواستگارهاتونو رد نمیکردین و به فکر کار و خانه خریدن و ماشین و این چیزا نبودین الان سر خونه زندگی مشترک بودین و میتونستین کار هم بکنین.اما متاسفانه قشر فرهنگی کشورمون وقتی تازه میرن سر کار دیگه هیچ کسی رو در سطح خودشون نمیبینن و ازدواج با نفر با تحصیلات کمتر رضا نمیشن.

اینو گفتم چون مطمئنم خواستگار کم نداشتین توقعتون زیاد بوده!!!!!!!

یا علی موفق باشید

البته جناب اقای امین

منظور از شرایط شرایط مالی نیست

هم خونه هم ماشین هم کار و هم در امد خوبی دارم