-پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) حکیم است و آدم حکیم بدون قرینه حرف نمیزند، لذا بدون شک حضرت در غدیر خم نیز طوری سخن گفته که همه متوجه منظور حضرت شدند و به امیرالمومنین(علیهالسلام) تبریک گفتند.
برادر سنی مذهب: چرا شیعه خود را از جماعت اهل سنت جدا کرده و تفرقه ایجاد کرده و خود را تافته جدا بافته میداند و با ما همراهی نمیکند.
من: آخه شیعه معتقد است سقیفه جریانی انحرافی در اسلام بود و هرگز از اون کوتاه نمیاد.
مخاطب: آخه چرا ما را منحرف میخوانید، خوب مردم در سقیفه جمع شدن و بر امامت و جانشینی ابوبکر اجماع کردن، بعد از اون هم همه مردم قبول کردن دیگه این چه مشکلی داره که شما قبول نمیکند، خیلی واضحه، شما دارید اشتباه میکند.
من: اولا اجماع رخ نداد.[1] دوما: اصل حرکت اشتباه و انحراف بوده؛ چون پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) جانشین داشت و امت اسلامی رهبر داشت، لذا رفتن به سقیفه و لو اینکه اجماعی رخ داده باشه غلط و انحراف بود.
مخاطب: نه پیامبر(ص) به هیچ وجه جانشین تعیین نکرد و این کار رو به امت اسلامی سپرد.
من: پس جریان غدیر خم چی بود؟
مخاطب: جریان غدیر چیز مهمی نبود، یه اختلاف ساده بود که با پادرمیونی پیامبر اکرم(ص) حل شد.
من: عجب، چطور برای شما گفتن؟
مخاطب: برخی افراد چه قبل از حج و چه بعد از آن با سیدنا علی(رضیاللهعنه) مشکلاتی داشتند و به پیامبر(ص) اعتراض کرده بودن، لذا پیامبر(ص) با این جمله از او دفاع کردند و کدورتها و دشمنیها را رفع نمود و شخصیت بارز علی(رضیاللهعنه) را بار دیگر به مردم معرفی کرد و بدبینیهایی را که ممکن بود نسبت به آن جناب به وجود آمده باشد از بین برد و وجوب دوستی و محبت او را به مردم یادآوری کرد.
من: یعنی منظور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این بود که هر کس من رو دوست داره، باید علی(علیهالسلام) رو هم دوست داشته باشه، درسته؟
مخاطب: بله درسته کاملا، لذا چیز مهمی نیست و ما جماعت اهل سنت علی(رضیاللهعنه) رو خیلی دوست داریم.
من: قبول داری پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) آدم حکیم و ادیبی بود و صدر و ذیل کلامش مشخص بود و بریده بریده سخن نمیگفت و صدر و ذیل کلام یک معنا داشته.
مخاطب: بله، پیامبر(ص) در اوج حکمت و درایت و ادب بود.
من: آیا کسی که سخنی بگه که چندتا معنا داره و هیچ قرینهای هم براش نیاره که منظور من چیه و کدوم معنا مد نظرم بوده، آیا این آدم حکیمه؟ مطمئنا نه؟ چون هدفش فهموندن معنا به دیگرانه و حال اینکه مردم اصلا نفهمیدن چی گفته.
مخاطب: بله درسته، آدم حکیم باید یا از الفاظ مشترک استفاده نکنه یا قرینهای بر معنای مد نظرش بیاره.
من: آفرین، حالا اگه من بگم «شیر دیدم» و مشخص نکنم که شیر بیشه بوده یا شیر خوردنی یا شیر سماور یا شیر آب، آیا من آدم حکیمی هستم؟
مخاطب: خوب معلومه نه دیگه.
من: حالا سوال من از شما اینه که پیامبری که حکیمه، بلکه از همه حکمای عالم، حکیمتره و سرآمد همه انسانهاست، چرا سخنی گفته که هیچ قرینهای بر معنای مد نظرش نیاورده؟ چرا مشخص نکرده منظورش چی بوده تا بعد از 1400 سال من و تو با هم دعوا نکنیم؟ این چه پیامبریه؟
مخاطب: ها، نه مشخصه، از قرینه حالیه میفهمیم، دعوایی بین علی و اصحاب بوده، حضرت بلند شده و این سخن رو فرموده.
من: کدوم دعوا؟ میشه بگی؟ میدونی اعتراض برخی اصحاب و شکایت اونا از امیرالمومنین(علیهالسلام) دو سال قبل از جریان غدیر بوده؟ آیا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بعد از دو سال یادش اومد که اصحابش نسبت به امیرالمومنین(علیهالسلام) کینه دارن؟
مخاطب: چی دو سال قبل؟
من: بله، برادر عزیز این حرفها برای فرار از معنای امامت در جریان غدیره، نمیدونم روز قیامت این عالمانی که این حرفها رو زدن میخوان جواب خدا رو چی بدن.
مخاطب: نه شما دروغ میگید، شیعه معروفه به دروغ گفتن.
من: ببین دوست عزیز طبق نظر آقای زينی دهلان اين مسافرت سال 8 هجرت بوده و اصلا ارتباطی به سال 10 هجرت و حجة الوداع نداشت. اون شكايت هم در مدينه صورت گرفته، در مسجد پيغمبر(صلیاللهعلیهوآله) و دو سال قبل از قضيه غدير بوده است. قضیه اینه که برخی از اصحاب برای پایین آوردن شان امیرالمومنین(علیهالسلام) و افتادن از چشم پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، به بریده میگن: برو اين مطالب رو به پيغمبر(صلیاللهعلیهوآله) بگو؛ بريده میگه: بعد از گفتن آن مطالب پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) از حجرهاش در حال غضب خارج شد و فرمود: «ما بال أقوام ينتقصون عليا؟ من تنقص عليا فقد تنقصنی: اينها چه انگيزهای دارند كه از علی شكايت و تنقيص میكنند، هر کس علی را تنقیص کند من را تنقیص کرده است».[2] دقت کردی این قضیه مربوط به دو سال قبل از غدیر و در مدینه و در مسجد النبی بوده است. به خدا این ظلمه در حق مولا امیرالمومنین(علیهالسلام).
مخاطب: نمیدونم باید بررسی کنم.
من: بله بررسی کنید حتما. حالا برگردیم به بحث؛ مگر نگفتید پیامبر حکیمه؟ ما هم معتقدیم؛ بگو این عبارت حضرت «من اولی بکم من انفسکم» که قبل از جمله معروف «من کنت مولاه فعلی مولا» فرموده به چه معناست؟
مخاطب: اونجا به معنای اولویت و سرپرستیه.
من: خوب بدون فاصله و با همون لحن حضرت میفرماید: «من کنت مولاه فعلی مولا» آیا جمله قبلی قرینه این جمله نیست؟ به خدا شما در حق پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم ظلم میکنید و حکمت او رو نیز زیر سوال میبرید، چرا انسان حکیمی مثل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) سخنی گفته دو پهلو و هیچ قرینهای نیاورده؟!
مخاطب: ها!! نمیدونم، نه مولا به معنای دوسته اینجا.
من: چرا؟ قرینه شما چیه؟
مخاطب: همون شکایات از مولانا علی(رضیاللهعنه)
من: ای بابا باز که حرفت رو تکرار کردی، گفتم که اون قضیه مال دو سال قبل بوده و ربطی به غدیر نداشته.
مخاطب: نه داره.
من: نکته دوم چرا پیامبر از همه بیعت گرفت، بیعت و تبریک به امیرالمومنین(علیهالسلام) برای چی بود، برا محبت؟
مخاطب: ها! بیعت گرفت؟
من بله بیعت گرفت: اتفاقا اولین کسی که به امیرالمومینن(علیهالسلام) تبریک گفت، عمر بن خطاب بود و گفت: «بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولی كل مولی» این تبریک برای چی بود؟[3]
مخاطب: خوب تبریک رفع کدورت بود.
من: منطقی باش دوست عزیز رفع کدورت تبریک داره؛ این تبریک خلافت و امامت بود.
مخاطب: ها! نمیدونم.
من: پس هر وقت دونستید و مطالعه کردید برگردید.
خواهشا خودت برو کتب مربوطه رو مطالعه کن، به حرف مولویها اکتفا نکن، منابع مهم شیعه رو هم بخون، آزاد باش و درست تصمیم بگیر.
موفق باشی.
_________________________________________
[1]. به این مطلب مراجعه کنید.
[2]. به این مطلب مراجعه کنید.
[3]. به این مطلب مراجعه کنید.
نظرات
واقعا سر خلافت علی شما شیعه و سنی شدین؟
عجب
اما اگه بخواهیم واقعا قضاوت کنیم
اولا پیامبر گفته اصلا تو غدیرعلی جانشین من هست
پیامبر چیکارست؟کیه که جانشین تعیین کنه؟شاید متوجه نشین یجور دیگه میگم
پیامبر یکی از رهبران قبیله قریش و امیه بوده اون زمان
این یعنی چی یعنی به غیر اون افرادی مثل ابوسفیان هنوز قدرت و نفوذ زیادی داشتن و بعد این دو تا قبیله چهل تا قبیله دیگه هم بود که خیلی هاشون اصلا مسلمون نبودن و پیامبر نفوذ زیادی درونشون نداشت
یعنی پیامبر بخشی از اعتبار و قدرت رو داشت و هر حرف ایشون باید مورد قبول دیگران هم بود ...
پس پیامبر نمیتونستن جانشینی انتخاب کنن و مورد قبول همه نباشه و علی خیلی هم مورد تنفر خیلی ها بود
طوری که 700 نفر مشرک رو کشته بود و...
پس علی نمیتونست مورد قبول اکثریت باشه و جانشین حتی اگه پیامبر میگفت
یکم هم با بهایی ها بحث کنین تنوع بشه لطفا
با سلام خدمت شما.
ما معتقدیم اصلا پیامبر(ص) هم نمیتواند جانشین تعیین کنه و دست ایشان هم نبود، بلکه این کار باید توسط خداوند متعال انجام میگرفت، لذا در روز غدیر آیه نازل سد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين[مائده/67] اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر ابلاغ نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مىدارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند.» این آیه یعنی اعلام جانشینی امیرالمومنین(علیهالسلام) توسط خود خدا انجام گرفت و پیامبر(ص) هم تنها ابلاغ کننده بود، نه تعیین کننده.
در ثانی حجه الوداع زمانی بود که اسلام تمام عربستان رو فرا گرفته بود و اسلام در اوج بود و تمام دشمنان یا ایمان آورده بودن یا به ظاهر مسلمون شده بودن مثل ابو سفیان لذا جرات مخالفت نداشتن، اما همانطور که شما هم اشاره کردید، برخی از آن افراد به شدت نسبت به امیرالمومنین(ع) کینه و حسادت داشتن، لذا قسم خورده بودن که نذارن ایشان امام و خلیفه بشه، همین، و همین هم شد و زمانیکه حضرت مشغول غسل و کفن پیامبر بود، اونا در سقیفه جمع شدن و خلیفه تعیین کردن؛ یعنی مخالفت ها بعد از پیامبر رخ داد، در غدیر همه اومدن حتی خود خلفای اهل سنت، به امیرالمومنین(ع) تبریک گفتن، امام خطابش کردن و... اما بعد از پیامبر(ص) بود که رفتن و در سقیفه جمع شدن و... .
با عرض ادب و احترام به جناب فرضی پوریان چند نکته رو باید عرض کنم
اول.
همونطور که میدونید بحث شیعه و سنی سر خلافت هست نه امامت(البته اینرو نمیدونم که اهل سنن سر امامت اختلاف دارن یا نه اما بحث اصلیشون سر خلافت هست) لذا در اون موقعیت حرف خدا ملاک خلافت نمیتونه باشه مردم هم باید بپذیرند ایشون رو و قبایل از اون حمایت کنن ولی حضرت علی هیچکدوم اینارو نداشت
در اون مقطع به ازای هر دوست پنج دشمن داشت و همچین فردی نمیتونست قبایل رو متحد نگه داره
بله حجة الوداع زمان پیروزی اسلام بود اما این پیروزی تقریبی بود هنوز خیلی از قبایل فتح نشده بود و حتی ابوسفیان هم قدرت کافی داشت که جنگ داخلی در عربستان بوجود بیاره
به عبارت دیگر اتحادی شکننده داشتند و برای حفظ این اتحاد حضرت علی گزینه مناسبی نبود حتی اگر پیامبر میگفتند
(فکر نکنم ماجرای غدیرانتساب علی به خلافت باشد به احتمال زیاد انتسابشان به امامت بوده است نه خلافت)
با حرفهای بعدیتون هم مخالفتی ندارم و درست هست به نظرم اما باید توجه کنید که خلافت علی حتی اگر پیامبر میگفت در ان شرایط امکان پذیر نبود
اما25 سال بعد میسر بود
بدرود
با سلام مجدد خدمت شما.
شیعه معتقد است بین امامت و خلافت فرق هست؛ خلافت یعنی مقبولیت، امامت یعنی مشروعیت، ما معتقدیم حضرت علی(ع) در روز غدیر هم امام شد و هم خلیفه، لذا بر مردم واجب بود همانطور که نبوت رو پذیرفتن، خلافت و امامت ایشان رو هم می پذیرفتن، اما بیشتر اونا منافق بودن و دو رو، لذا رها کردن و خلافت ظاهری رو به کس دیگری دادن، یعنی مقبولیت از بین رفت، به همین خاطر حضرت نیز کناره گیری کرد و دست به شمشیر نبرد، اما امامتشون همچنان پا بر جا بود؛ لذا در روایت داریم امام مانند کعبه است، یعنی مردم باید خود بیایند و قبول کنن و دورش بگردن، به همین خاطر اگر مردم خواستن، امام خلافت ظاهری و تدبیر امور دنیایی اونا رو هم بر عهده میگیره و اگر نخواستن، میره کنار و مشکلات مردم رو به حال خودش رها میکنه، چون نخواستن.
پس غدیر هم امامت بود و هم خلافت، اما خلافت رو گرفتن و به دیگری دادن، امام امامت یعنی اون حالت واجب الاطاعه بودن حضرت همچنان هست. لذا الان بحثی که با اهل سنت که داریم سر این مساله است که در حال حاضر دین رو بای از کی گرفت؟ یعنی بحث امامت مطرحه نه خلافت، خلافت که گذشته و رفته.
بنابراین شیعه معتقده هرگز بیعت و اجماع مردم، مشروعیت به دنبال ندارد، مشروعیت یعنی امضا یا نصب الهی که دلیل خاص لازم داره، هرگز دلیلی بر مشروعیت اجماع و رای مردم وجود نداره.
ببینید گرامی در بحث تاریخی قضایا یکم متفاوته چون تاریخدان باید بیطرف قضاوت کنه نمیتونه به یه دیدگاه امتیاز بده
موضوع غدیر موضوع مبهمی هست من نمیتونم بگم غرض از حرف پیامبر چی بوده خلافت امامت یا هردو؟
اما میتونم دید مردم رو به اون حرف بگم
گروهی به بیعت ها نگاه میکنن و نتیجه میگیرن حضرت علی خلیفست گروهی چون ازش نفرت دارن نتیجه میگیرن پیامبر میخواد رفع کدورت کنه واین گروه هم اصلا جریان غدیر رو خیلی هاشون نمیدونن و... (چون مسلمون با پیامبر میاد حجت الوداع نه ابوسفیان)
اما عدم جوابدهی حضرت علی در اون شرایط منطقی بود
اتفاقات اینچنینی و زمینه ای که گفتم حکومت رو از علی میگیره
و بحث امامت هم بحث تاریخی نیست و من توش وارد نمیشم اما مطمعنا در این بحث سنی ها مدرک خواه هستن و شما هم مدرک ده
ببیند دوست عزیز، غدیر اینقدر قرینه حالیه و مقالیه داره که میشه به راحتی منظور پیامبر رو فهمید؛ اما وقتی ما یه چیز رو اصل قرار میدیم دیگه زیر بار هیچ چیزی نمیریم و لو پیامبر خودش هم زنده بشه و بگه اینجروی نیست، باز قبول نمیکنیم.
اهل سنت هم خلافت خلفای سه گانه رو پذیرفتن، لذا به هیچ وجه از اون کوتاه نمیاد و هر دلیلی و لو به روشنی آفتاب هم وجود داشته باشه اونو توجیه میکنن و نمی خوان بپذیرن.
این مثل معروفه: کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد، اما کسی که خودش رو به خواب زده نه؛ من مطمئنم خود علمای اهل سنت هم میدونن حق با شیعه است، ولی تعصب اجازه نمیده. و الا معنا نداره، پیامبری که حکیمه و دلسوز مردم و امت اسلامی، مردم رو بدون رهبر رها کنه، یا اینکه مردم رو تو صحرای غدیر جمع کنه و توی اون گرمای شدید فقط بگه هر کی من رو دوست داره، علی رو هم دوست داشته باشه و از مردم برای این کار بیعت بگیره. این کار عاقلانه است؟ بدون شک نه، نه عاقلانه است و نه حکیمانه.
ببینید دلایل مثل روز روشن نیست
یه مثال میزنم
فیلم الیس و سرزمین عجایب فیلمی بود که زیرکانه نبرد کمنیسم و امریکا رو به تصویر کشیده بود با فیلم هم میتونم این حرفم رو اثبات کنم اما چون امروزه امریکا و اسلام رابطشون شکراب هست مسلمون ها اون رو شیطان پرستی و جنگ با اسلام میخوندن و من دلایل اونهارو هم میخوندم و میدیدم که اونا هم درست میگن (و شایدم قصد امریکا همین بوده)
همونطور که میبینید یه پیام در شرایط زمانی متفاوت متفاوت تفسیر میشه
پیامبر هم در شرایطی اینو گفته که مردم از علی ناراحت بودن و ازش خوششون نمیومد در اون لحظه پیام پیامبر اینجور تلقی میشه که هر کس با علی دشمن باشه و ازش خوشش نیاد از من پیامبر خوشش نمیاد و دشمنه پس باهاش دشمن نباشین
(شایدم واقعا قصد پیامبر اینجوری باشه)
شما هم درست میگید شما هم با این زاویه نگاه میکنید که مملکت عرب بدون خلیفه و امام نمیتونه باشه و حتما پیامبر در غدیر انتخاب کردن علی رو (و شایدم قصد واقعی پیامبر همین بوده)
خلاصه کنم که نمیشه صد درصد گفت حق با کیه
با سلام مجدد خدمت شما.
نه عموم مردم از امیرالمومنین(علیهالسلام) بدشون نمی اومده، فقط چون جوان بود و مورد توجه پیامبر، مورد حسادت قرار گرفت، اونم برا برخی اصحاب که از او مسن تر بودن؛ یعنی عده کمی بودن که با حضرت دشمنی داشتن، البته خواص بودن و تاثیر گذار، ولی هیچ وقت این دشمنی رو بروز نمیدادن، چون میدونستن پیامبراکرم(ص) چقدر رو امیرالمومنین(ع) حساسه، لذا نقل شده اولین کسی که اومد جلو و به امیرالمومنین(ع) تبریک گفت عمر بن خطاب خلیفه دوم بود که با عبارت «بخ بخ لک یا علی...» به حضرت تبریک گفت و خود او اولین کسی بود که آتش فتنه رو برافروخت.
پس ما معتقدیم غدیر خیلی روشنه، اگر کسی از دور و بدون تعصب نگاه کنه، کاملا متوجه میشه مساله خلافت در میون بوده نه مساله دوست داشتن و رفع دشمنی، چون اصحاب هرگز جرات نمیکردن دشمنی با امیرالمومنین(ع) رو بروز بدن. بذار یه مثال ساده بزنم شما فرض کنید در یه کلاس درس یکی از بچه ها استعداد عجیبی داره و توجه معلم رو به خودش جلب میکنه و معلم هم تو کلاس بیش از حد به اون دانش آموز توجه میکنه، خوب همین توجه بیش از حد باعث میشه برای برخی حسادت رو ایجاد کنه.
پیامبر هم بیش از حد به امیرالمومنین(ع) توجه داشت، به خصوص اینکه تنها دخترش رو هم به او داده بود(همه اصحاب خواستگار حضرت زهرا(س) بودن) لذا باعث شده بود برخی از خواص نه مردم عادی، به شدت به امیرالمومنین(ع) حسادت کنن، لذا تو منابع شیعه اومده 5 نفر از اونا با خون خودشون پیمان بستن که نمی ذارن حضرت به خلافت برسه و همون کار هم شد.
پس موضوع غدیر به نظرم کاملا واضحه؛ فقط تعصب و لجاجت مانع قبول میشه همین. به همین خاطره بسیاری از تازه مسلمون ها با یه توضیح ساده شیعه میشن، چون تعصب ندارن، تا بهشون میگیم غدیری بوده، به راحتی میپذیرن، دیگه مثل اهل سنت نیستن که بگن نه اینجا «ولی» به معنای دوسته و ...
شما این مطلب رو هم بخونید کاملا واضحه که پیامبری با این عظمت الکی وقت مردم رو تلف نمیکنه: https://www.btid.org/fa/news/136634