دعای پنجاه و دوم

20:19 - 1395/10/14

(52) وَكان مِن دعائِه عليه السلام فِى الاِْلْحِاح عَلَى اللَّهِ تعالى

«دعادر پافشارى در خواهش از خدا»

يا اَللَّهُ الَّذى لايَخْفى  عَلَيْهِ شَىْ ءٌ فِى الْاَرْضِ وَلا فِى السَّمآءِ،

اى خدائى كه در آسمان و زمين چيزى بر تو پوشيده نيست،

وَكَيْفَ يَخْفى  عَلَيْكَ - يااِلهى - ما اَنْتَ خَلَقْتَهُ؟ وَكَيْفَ

و چگونه اى خداى من بر تو پوشيده باشد آنچه تو خود به وجود آورده اى؟، و چگونه شمار                                  

لاتُحْصى ما اَنْتَ صَنَعْتَهُ، اَوْ كَيْفَ يَغيبُ عَنْكَ ما اَنْتَ

آنچه را خود ساخته اى نداشته باشى؟ يا چگونه از تو پوشيده باشد آنچه را تو تدبيرش

تُدَبِّرُهُ؟ اَوْ كَيْفَ يَسْتَطيعُ اَنْ يَهْرُبَ مِنْكَ مَنْ لاحَيوةَ لَهُ

مى نمايى؟ يا چگونه قدرت دارد از تو فرار كند كسى كه جز به روزيت

اِلاّ بِرِزْقِكَ؟ اَوْكَيْفَ يَنْجوُ مِنْكَ مَنْ لامَذْهَبَ لَهُ فى غَيْرِ

زنده نيست؟ يا به چه صورت از تو نجات يابد آن كه در غير ملك تو راهى برايش

مُلْكِكَ؟ سُبْحانَكَ! اَخْشى  خَلْقِكَ لَكَ اَعْلَمُهُمْ بِكَ، وَ

نيست؟ پاكى تو، ترسنده ترين خلق تو در درگاهت داناترين آنهاست، و

اَخْضَعُهُمْ لَكَ اَعْمَلُهُمْ بِطاعَتِكَ، وَ اَهْوَنُهُمْ عَلَيْكَ

افتاده ترينشان عامل ترين آنان به فرمان حضرت توست، و پست ترين آنها در پيشگاهت آن است كه تو

مَنْ اَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ يَعْبُدُ غَيْرَكَ. سُبْحانَكَ! لايَنْقُصُ

روزيش را مى دهى و او غير تو را پرستش مى نمايد. پاكى تو، هر كس براى وجود مباركت شريكى

سُلْطانَكَ مَنْ اَشْرَكَ بِكَ وَكَذَّبَ رُسُلَكَ، وَلَيْسَ يَسْتَطيعُ

پنداشته و به تكذيب پيامبرانت برخاسته در سلطنت كاستى نياورد، و هر كه حكمت را نپسندد

مَنْ كَرِهَ قَضآءَكَ اَنْ يَرُدَّ اَمْرَكَ، وَلايَمْتَنِعُ مِنْكَ مَنْ كَذَّبَ

قدرت ردّ فرمانت را ندارد، و هر كه به انكار قدرتت برخيزد از دايره توان تو

بِقُدْرَتِكَ، وَلا يَفُوتُكَ مَنْ عَبَدَ غَيْرَكَ، وَلا يُعَمَّرُ فِى الدُّنْيا

بيرون نيست، و هر كه غير تو را بپرستد از دست قدرتت بيرون نرود، و هر كه لقاى تو را ناپسند دارد

 مَنْ كَرِهَ لِقآءَكَ. سُبْحانَكَ! ما اَعْظَمَ شَاْنَكَ! وَ اَقْهَرَ

در حيات دنيا جاويد نخواهد ماند. پاكى تو، چه بزرگ است مرتبه ات! و قاهر است

سُلْطانَكَ! وَ اَشَدَّ قُوَّتَكَ!، وَ اَنْفَذَ اَمْرَكَ! سُبْحانَكَ!

سلطنتت! و شديد است نيرويت! و نافذ است فرمانت! پاكى تو، تمام آفريدگانت را

قَضَيْتَ عَلى  جَميعِ خَلْقِكَ الْمَوْتَ: مَنْ وَحَّدَكَ وَمَنْ كَفَرَ

محكوم به مرگ كرده اى: چه آن كه اهل توحيد بوده و چه آن كه به كفر

بِكَ، وَكُلٌّ ذآئِقٌ الْمَوْتَ، وَكُلٌّ صآئِرٌ اِلَيْكَ، فَتَبارَكْتَ وَ

گرائيده، و همگى طعم مرگ را مى چشند، و يكسره به سويت باز مى گردند، پس پاك و والا و

تَعالَيْتَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، امَنْتُ بِكَ،

برترى، و خدايى جز تو نيست، تنهايى و شريكى براى تو وجود ندارد، به تو گرويدم،

وَصَدَّقْتُ رُسُلَكَ، وَ قَبِلْتُ كِتابَكَ، وَكَفَرْتُ بِكُلِّ

و فرستادگانت را تصديق كردم، و كتابت (قرآن) را پذيرفتم، و به هر معبودى جز تو كافر

مَعْبُودٍ غَيْرِكَ، وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِواكَ. اَللَّهُمَّ اِنّى اُصْبِحُ

شدم، و از هر كه غير تورا عبادت كرده بيزارم. خداوندا در حالى صبح مى كنم و روزم را به شب

وَ اُمْسى مُسْتَقِلاًّ لِعَمَلى، مُعْتَرِفاً بِذَنْبى، مُقِرّاً بِخَطاياىَ،

مى رسانم كه عمل خود را در پيشگاهت اندك شمرده، و به گناه خويش اعتراف دارم، و به خطاهايم اقرار

اَنَا بِاِسْرافى عَلى  نَفْسى ذَليلٌ، عَمَلى اَهْلَكَنى، وَ هَواىَ

مى كنم، من به خاطراسراف درباره خويش، خوارم، عملم مرا به عرصه هلاكت برده، و هوسم مرا به                                  

اَرْدانى، وَ شَهَواتى حَرَمَتْنى، فَاَسْئَلُكَ يا مَوْلاىَ سُؤالَ

تباهى انداخته، و شهواتم مرا محروم نموده، مولاى من، پس از تو درخواست دارم درخواست كسى كه

مَنْ نَفْسُهُ لاهِيَةٌ لِطُولِ اَمَلِهِ، وَ بَدَنُهُ غافِلٌ لِسُكُونِ

به سبب آرزوهاى دور و دراز به لهو و بيهوده كارى پرداخته، و بدنش به خاطر سلامتى از عبادت

عُرُوقِهِ، وَ قَلْبُهُ مَفْتُونٌ بِكَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَيْهِ، وَفِكْرُهُ قَليلٌ

بى خبر مانده، و دلش به واسطه فراوانى نعمت به فتنه لذّت افتاده، و انديشه اش نسبت

لِما هُوَ صآئِرٌ اِلَيْهِ، سُؤالَ مَنْ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْاَمَلُ، وَفَتَنَهُ

به فرجام كارش كم است، درخواست كسى كه آرزو بر او غالب شده، و هواى نفس

الْهَوى ، وَ اسْتَمْكَنَتْ مِنْهُ الدُّنْيا، وَ اَظَلَّهُ الْاَجَلُ، سُؤالَ

گرفتارش كرده، و دنيا بر او دست يافته، و مرگ بر سرش سايه انداخته، درخواست

مَنِ اسْتَكْثَرَ ذُنُوبَهُ، وَ اعْتَرَفَ بِخَطيئَتِهِ، سُؤالَ مَنْ لا رَبَّ

كسى كه گناهانش را بسيار شمرده، و به خطاهاى خود اعتراف كرده، درخواست كسى كه پروردگارى

لَهُ غَيْرُكَ، وَلا وَلِىَّ لَهُ دُونَكَ، وَلا مُنْقِذَ لَهُ مِنْكَ، وَلا

جز تو، و سرپرستى غير تو، و رهاننده اى از تو ندارد، و براى

مَلْجَاَ لَهُ مِنْكَ اِلاّ اِلَيْكَ. اِلهى اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ الْواجِبِ عَلى

او پناهگاهى از تو جز به سوى تو نيست. خداوندا، از تو به حقى كه بر

جَميعِ خَلْقِكَ، وَبِاسْمِكَ الْعَظيمِ الَّذى اَمَرْتَ رَسُولَكَ

همه مخلوقاتت دارى، و به نام عظيمت كه به پيامبرت فرمان دادى كه تو را

اَنْ يُسَبِّحَكَ بِهِ، وَبِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَريمِ، الَّذى لايَبْلى

به آن تسبيح كند، و به بزرگى ذات كريمت كه فرسايش ندارد و

وَ لايَتَغَيَّرُ، وَلا يَحُولُ وَ لايَفْنى ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى  مُحَمَّدٍ

دگرگون نمى گردد، و تغيير حال نمى دهد و فناپذير نيست مسئلت دارم كه بر محمد و آلش

وَالِ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تُغْنِيَنى عَنْ كُلِّ شَىْ ءٍ بِعِبادَتِكَ، وَاَنْ

درود فرستى، و مرا با عبادت خود از هر چيز بى نياز كنى، و با

تُسَلِّىَ نَفْسى عَنِ الدُّنْيا بِمَخافَتِكَ، وَ اَنْ تُثْنِيَنى بِالْكَثيرِ

ترس خود قلبم را از اندوه دنيا تسليت دهى، و به رحمتت با دست پر از كرامت هاى

مِن كَرامَتِكَ بِرَحْمَتِكَ، فَاِلَيْكَ اَفِرُّ، وَمِنْكَ اَخافُ، وَ بِكَ

فراوانت بازم گردانى، زيرا كه به سوى تو مى گريزم، و از تو مى ترسم، و از حضرتت

اَسْتَغيثُ، وَاِيّاكَ اَرْجُو، وَ لَكَ اَدْعُو، وَ اِلَيْكَ اَلْجَاُ، وَ بِكَ

فريادرسى مى نمايم، و به تو اميدوارم، و تو را مى خوانم، و به تو پناه مى آورم، و به تو

اَثِقُ، وَ اِيّاكَ اَسْتَعينُ، وَ بِكَ اُومِنُ، وَعَلَيْكَ اَتَوَكَّلُ،

اطمينان دارم، و از تو يارى مى خواهم، و به تو ايمان دارم، و بر تو توكل مى كنم،

وَ عَلى  جُودِكَ وَ كَرَمِكَ اَتَّكِلُ.

و بر جود و كرمت اعتماد مى نمايم.

برچسب‌ها: