دعای پنجاه و سوم

20:25 - 1395/10/14

(53) وَ كان مِن دعائِه عليه‏السلام‏فى التَّذَلُّلِ لِلَّهِ عزَّوَجَلّ‏

«دعادر اظهارفروتنى به درگاه حضرت حق»

رَبِّ اَفْحَمَتْنى ذُنُوبى، وَانْقَطَعَتْ مَقالَتى، فَلا حُجَّةَ لى،

خداوندا، گناهانم مرا از گفتار بازداشته، و رشته سخنم از هم گسيخته، پس براى زشتيم حجّتى ندارم،

فَاَنَا الْاَسيرُ - بِبَلِيَّتِى،الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِى، الْمُتَردِّدُ فى خَطيئَتِى،

به اين جهت اسير بليّت خود، و گروگان عمل خويش، و سرگردان در خطا،

الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِى، الْمُنْقَطَعُ بى، قَدْ اَوْقَفْتُ نَفْسى

و سرگشته از مقصد، و با تمام وجود درمانده ‏ام، خود را

مَوْقِفَ الْاَذِلّآءِ الْمُذْنِبينَ، مَوْقِفَ الْاَشْقِيآءِ الْمُتَجَرّينَ

در جايگاه ذليلان گنهكار، و موقف تيره ‏بختانى كه بر تو جرأت

عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفّينَ بِوَعْدِكَ، سُبْحانَكَ! اَىَّ جُرْاَةٍ

كرده‏اند، و وعده ‏ات را سبك شمرده ‏اند نگاه داشته ‏ام، پاكى تو، با چه جرأت به

اجْتَرَاْتُ عَلَيْكَ! وَاَىَّ تَغْريرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسى! مَوْلاىَ

نافرمانيت برخاستم! و چگونه خود را به ورطه هلاكت افكندم! آقاى من،

ارْحَمْ كَبْوَتى لِحُرِّ وَجْهى وَ زَلَّةِ قَدَمى، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ

بر من كه به رو درافتاده ‏ام و بر لغزش من رحمت آور، و در برابر

 عَلى‏ جَهْلى، وَبِاِحْسانِكَ عَلى‏ اِسآئَتى، فَاَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِى،

نادانيم با بردبارى، و در مقابل بدكرداريم با احسان رفتار كن، زيرا به گناه خود اقرار دارم،

الْمُعْتَرِفُ بِخَطيئَتى، وَهذِهِ يَدى وَ ناصِيَتى، اَسْتَكينُ

و به خطايم اعتراف مى‏كنم، اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفس خود آن را

بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسى، اِرْحَمْ شَيْبَتى، وَنَفادَ اَيّامى، وَاقْتِرابَ

به زارى تسليم كرده‏ام، به پيرى و سپرى شدن عمر، و نزديك

اَجَلى، وَ ضَعْفى وَمَسْكَنَتى وَ قِلَّةَ حيلَتى. مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنى

شدن مرگ، و ضعف و ناتوانى و بينوايى و بيچارگيم رحمت آور. مولاى من، آنگاه كه

اِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيا اَثَرى، وَ امَّحى‏ مِنَ الْمَخْلُوقينَ

از من در اين دنيا نشان و اثر قطع گردد، و از ميان آفريدگان

ذِكْرى، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِىَ. مَولاىَ

يادم محو شود، و همچون فراموش شدگان فراموش گردم بر من رحم كن. مولاى من

وَ ارْحَمْنى عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورتى وَ حالى اِذا بَلِىَ جِسْمى،

و وقتى كه صورت و حالم دگرگون شود آنگاه كه بدنم بپوسد،

وَتَفَرَّقَتْ اَعْضآئى، وَتَقَطَّعَتْ اَوْصالى، ياغَفْلَتى عَمّا يُرادُ

و اعضايم از هم ‏بپاشند، و پيوندهايم بگسلد بر من ترحم فرما، دريغا بر بى‏خبرى من از آنچه مرا در

بى! مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنى فى حَشْرى وَ نَشْرى، وَ اجْعَلْ فى

پيش است! مولاى من، به وقت بيرون آمدنم از گور و برانگيخته شدنم به من - رحم كن، و در آن                                  

ذلِكَ الْيَوْمِ مَعَ اَوْلِيآئِكَ مَوْقِفى، وَفى اَحِبّآئِكَ مَصْدَرى،

روز جايگاهم را با اوليائت، و حركتم را با عاشقانت،

وَفى جِوارِكَ مَسْكَنى، يا رَبَّ الْعالَمينَ.

و مأوايم را در جوارت قرار بده، اى پروردگار جهانيان.

برچسب‌ها: